انیمه نیروی آتش تا کنون مانگای آتسوشی اوکوبو را دنبال کرده است، به این معنی که می توانیم پیش بینی کنیم که در فصل سوم چه چیزی در راه است. اولاً، ما انتظار داریم که فصل سوم انیمه رویدادهای آرک استیگما را که در پایان فصل دوم حل نشدند، به پایان برساند و رویارویی بزرگ بعدی بین شینرا، سایر اعضای نیروی آتش و رهبران سفیدپوش را به ما نشان دهد. بدون اسپویل کردن بیش از حد، آرک پیش رو، آرک نجات اوبی را دنبال می کند. در این قسمت از داستان، قهرمانان پایگاه 8 با سازمان های بالارده خود مبارزه می کنند تا کاپیتان اوبی را از زندان آزاد کنند. کسانی که به دنبال اطلاعات بیشتر هستند، باید به تریلر نگاه کنند که در آن قسمت کمی از انتظارات از فصل آینده را نیز به اشتراک می گذارد.

در فصل قبلی دیدیم که آزوسا قبلاً به عنوان یک انسان 27 ساله معمولی روی زمین، در ژاپن، به عنوان یک برده دستمزد بگیر شرکتی زندگی می کرد و ساعات طولانی و متوالی را به قیمت جان خود کار می کرد. این اخلاق کاری در نهایت منجر به مرگ او شد، زیرا او یک روز از هوش رفت و پس از آن در برابر یک فرشته ظاهر شد. پس از ترحم به آزوسا به خاطر زندگی کوتاهش، فرشته به او قول داد که مطمئن شود که زندگی بعدی آزوسا پتانسیل خوشبختی محض را برای او به ارمغان می آورد و به او اجازه می دهد هر آرزوی را که می خواهد برای زندگی بعدی اش به دست آورد. آزوسا که به عنوان یک جادوگر جاودانه در کوه ها در نزدیکی شهر حومه ای فلاتا احیا شده است، سیصد سال آینده را به یک زندگی آسان و صلح آمیز با شکار اسلایم و ساختن معجون اختصاص می دهد. حال باید به انتظار فصل دوم این انیمه بنشینیم.

دبیرستان فورین، خانه حافظان صلح بوفورین، به دلیل شهرت هولناک خود در نبردهای خیابانی، با استفاده از قدرت خود برای دفاع از شهر در برابر تهدیدها مشهور است.هاروکا ساکورا، یک تازه وارد به فورین، در ابتدا به دنبال صعود به اوج بدون معاشرت با دانش آموزان ضعیف تر است. اما علیرغم بی میلی اش برای دوست یابی، با افراد دیگری که در جاه طلبی با او مشترک هستند پیوندهای دور از ذهنی ایجاد می کند. در فصل 1، با هاروکا ساکورا، دانش آموز جدید دبیرستان فورین که مشتاق است نامی برای خود دست و پا کند، آشنا می شویم. هاروکا وقتی با همکلاسی هایش، به ویژه هاجیمه اومیمیا، رهبر بوفورین و چهار پادشاه آسمانی آشنا می شود، می فهمد که چرا آنها برای حفظ صلح می جنگند. این تجربه او را از یک نوجوان خودخواه و بی ارتباط به یکی از امیدوارترین رهبران بوفورین تبدیل می کند.

پس از یک مرگ مرموز، کینگ گری به عنوان آرتور لیوین در قاره جادویی دیکاتن دوباره متولد می شود. اگرچه او به عنوان یک نوزاد وارد زندگی دوم خود می شود، اما دانش قبلی او با او باقی مانده است. او شروع به تسلط بر جادو می کند و با گذشت سالها مسیر خود را می پیماید و به دنبال اصلاح اشتباهات زندگی گذشته خودش است. این داستان قوی ترین پادشاه تاریخ، گری است. اگرچه او دارای قدرت، ثروت و شهرت بی‌نظیری است، اما کسی نیست که در کنارش بایستد و به هیچ‌کس اعتماد ندارد. یک روز، گری به طور ناگهانی با مرگ روبرو می شود و به عنوان یک نوزاد ناتوان به نام آرتور در دنیایی جادویی تناسخ می یابد. آرتور در احاطه یک خانواده دوست داشتنی و همراهان، شروع به تجربه شادی هایی در این زندگی جدید می کند که هرگز در زندگی قبلی خود تجربه نکرده است. با این حال، در طی یک سفر، خانواده او مورد حمله راهزنان قرار می گیرند...

در فصل اول دیدیم که آهارن-سان دختری است که از نظر اجتماعی ناجور است و مسائل مرزی شخصیتی دارد که یا خیلی نزدیک یا خیلی دور از همکلاسی هایش رفتار می کند. وقتی رایدو یکی از همکلاسی هایش پاک‌کنی را که آهارن می‌اندازد برمی‌دارد، آهارن-سان تصمیم می‌گیرد که او و رایدو دیگر بهترین دوستان هم هستند. چه در حال مطالعه، چه در حال بازی، یا صرف ناهار او برای همراهی حضور دارد. آنچه در ادامه می آید پیوندی بداهه است که نشان می دهد محبت می تواند در غیر محتمل ترین مکان ها شکوفا شود!

دی برای پایان دادن به شکست های مداوم خود، تصمیم می گیرد تا سنتای بزرگ را به تنهایی شکست دهد. دی با لباس مبدل به عنوان ساکوراما هیبیکی، یک مبارز درجه پایین ارتش هیولاهای شیطانی، امتحان ورودی را با موفقیت پشت سر می گذارد! از اینجا نفوذ واقعی سنتای بزرگ آغاز می شود! اگرچه پرترولا، مدیر اجرایی هیولاها مانع او می شود، اما او موفق می شود بلو کیپر را شکست دهد. دی به واحد سبز منصوب می شود که ماموریت های فوق سری را انجام می دهد و البته هدف بعدی او گرین کیپر است! در همین حال، پس از از دست دادن بلو کیپر، تردیدها در درون سنتای بزرگ افزایش می یابد و به تدریج اعتماد عموم مردم را از دست می دهند و سرانجام فصل دوم با نزدیک شدن به تاریکی سنتای بزرگ آغاز می شود!

بریل گاردینانت که خود را یک پیرمرد متواضع می خواند، یک مربی شمشیرزنی در دوجویی  کوچک در دهکده ای روستایی و دور افتاده است. در سالهای جوانی، او به عنوان یک استاد شمشیرباز در آرزوی شکوه و جلال بوده، اما آن روزها گذشته است.  یک روز به صورت سرزده یکی از دانش آموزان معروف سابقش به ملاقات او می آید و خبرهای عجیبی را برای او به ارمغان می آورد! او به عنوان یک مربی ویژه برای شوالیه های لیبریون منصوب شده است! در حالی که زندگی‌اش را زیر و رو شده می بیند، بریل به پایتخت سفر می‌کند و با تعدادی از شاگردان سابقش دوباره دیدار می کند: شوالیه‌های نخبه، یک جادوگر برجسته و حتی یک ماجراجو که به بالاترین رتبه ممکن دست یافته است. اما چرا همه آنها سرپرستی او را می خواهند؟! تا آنجا که به او مربوط می شود، آنها به وضوح دیگر به او نیاز ندارند. باید ببینیم که آیا بریل می تواند به موقعیت جدید خود ادامه دهد؟ 

سرنوشت با زنوس مهربان نبوده است. او در آشغالدونی به دنیا آمده و فقر تقریباً تمام فرصت‌ها را از او گرفته است. بعد از ملاقات با یک درمانگر، او تمام تلاشش را برای یادگیری این حرفه به کار می‌بندد و سرانجام زمانی که یک ماجراجو او را به گروهش دعوت می‌کند، بخت به او رو می‌کند. زنوس هیجان‌زده است و حتی حاضر است با رفتار تحقیرآمیز هم‌گروهی‌هایش کنار بیاید. اما آن‌ها قدر توانایی‌های او را نمی‌دانند و در نهایت، وی را اخراج کرده و می‌گویند دیگر به او نیازی ندارند.
حالا زنوس که بی‌‌پول و بی‌‌پناه مانده، تصمیم می‌گیرد مهارت‌های خودآموخته‌اش را در جای دیگری به کار ببندد و یک کلینیک مخفی در زیرزمین راه‌اندازی می‌کند. خیلی زود، خبرهای شگفت‌انگیزی درباره یک درمانگر باهوش که جادوهای فوق‌العاده‌ای در زیرزمین شهر انجام می‌دهد، پخش می‌شود. حتی کاخ سلطنتی هم متوجه او شده است... 
آیا زنوس می‌تواند بر سرنوشت غلبه کند و در دنیایی که به او بی‌مهری کرده، زندگی خودش را بسازد؟ و آیا در این مسیر می‌تواند جان بیمارانی که به او مراجعه می‌کنند را نجات دهد؟

تایکی اینوماتا، دانش آمور سال سوم در دبیرستان، به آموزشگاه ایمی می رود. آموزشگاه ایمی یک مدرسه با آموزش یکپارچه و با تمرکز زیاد بر روی برنامه ورزشی است. تایکی به تیم بدمینتون دبیرستان پیوسته، و تلاش می کند تا در تمرینات عمومی در سریع ترین زمان ممکن شرکت کند. اما هر چقدر هم که زود می رود، همیشه دومین کسی است که در ورزشگاه حاضر می شود. فردی که همیشه از او زودتر در ورزشگاه حاضر تست چیناتسو کانو است، یک دانش آموز سال اول دبیرستان که تایکی بصورت مخفیانه به او علاقه دارد. چیناتسو ستاره در حال صعود تیم بسکتبال مدرسه است، و فاصله و تفاوت او با تایکی بسیار زیاد است. با وجود این که تایکی بازیکن بدمینتون خوبی است، اما محبوبیت او حتی به چیناتسو نزدیک هم نیست، و این قضیه احتمال این که احساساتش متقابل باشد و جواب مثبت بگیرد را کمتر هم می کند. با این وجود، در یک پیچش عجیب سرنوشت، کار چیناتسو به خانه تایکی کشیده می شود! تایکی که می خواهد یک فرد مناسب و لایق برای بودن با چیناتسو باشد، رویایی همسان با رویای دختری که به صورت مخفیانه دوست دارد را دنبال می کند: شرکت کردن در مسابقات کشوری. تایکی حتی از قبل نیز سخت تر تمرین می کند، تنها به این هدف که رابطه ای قوی و پایدار با هم‌خانه جدید خود ایجاد کند.

هیروسه ‏ناتسوکو پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان، کار خود را به عنوان انیماتور آغاز می کند. استعداد او به سرعت شکوفا می شود و سه سوته، اولین کارگردانی خود را در این حرفه تجربه می کند. اولین انیمه او به یک موفقیت بزرگ تبدیل می شود، انیمه ای که به جرقه یک پدیده اجتماعی تبدیل می شود و باعث می شود او را به عنوان یک کارگردان نابغه جدید به رسمیت بشناسند. پروژه بعدی او قرار است یک فیلم کمدی رمانتیک با موضوع عشق اول باشد. با این حال، از آنجایی که خودش هرگز عاشق نبوده است، ناتسوکو در تلاش برای درک مفهوم عشق اول هاج و واج مانده است و در نتیجه، او قادر به ایجاد استوری بورد نیست و باعث می شود تولید فیلم متوقف شود.

یامی شیبای یک انیمه اپیزودیک است که بر اساس شایعات و افسانه های شهری در طول تاریخ ژاپن ساخته شده است. با پایان یافتن فصل قبلی در پایان دوره تابستان 2024، این انیمه در فصل چهاردهم خود برای داستان های عامیانه و تاریک ماوراء طبیعی بازگشته است. قسمت ابتدایی این فصل جدید ما را با زوجی آشنا می کند که اخیراً شروع به ملاقات کرده اند، جایی که در نیمه های شب مرد با منظره ترسناک کسی که با او و دوست دخترش بالای تخت ایستاده از خواب بیدار می شود. توصیف او به وضوح نشان می دهد که این روح دوست پسر قبلی او است که چند سال قبل بر اثر یک بیماری درگذشته و اکنون به دنبال تسخیر دوست پسر جدید آن زن است. او معتقد است که این نفرینی است که به او تحمیل می شود و سعی می کند با صحبت کردن با روح آن را بشکند تا او و دوست پسر سابقش را تنها بگذارد، اما اوضاع خوب پیش نمی رود. همانطور که ما حقیقت پشت داستان را می بینیم که روح واقعاً چه کاری می خواسته انجام دهد و خطر واقعاً از کجا می آید، نوعی وحشت عمیق را در درون داستان می بینیم.

فصل اول ازدواج شاد من یکی از محبوب ترین انیمه های سال 2023 است. فصل دوم زمستان 2025 منتشر می شود. این درام عاشقانه تاریخی بر اساس رمان نوری از آکومی آگیتوگی ساخته شده است. داستان میو سایموری را دنبال می کند که با وجود اینکه دختر بزرگ یک اشراف است، زندگی سختی را پشت سر می گذارد. سایموری ها سابقه تولید افراد با استعداد ماوراء طبیعی را دارند، اما میو هیچ توانایی ندارد. پس از مرگ مادرش، او مجبور می شود به عنوان خدمتکار در خانه خود کار کند. پدرش او را می فرستد تا با کیوکا کودو، رئیس بدنام یک خانواده برجسته ازدواج کند. از آنجایی که شایعات او را مردی بی رحم نشان می دهند، میو انتظار دارد در خانه جدیدش نیز با او بدرفتاری شود. با این حال، او از دریافت محبت از کیوکا شگفت زده می شود. میو با مراقبت و عشق اطرافیانش به زودی از پوسته خود بیرون می آید و شادی ای را که لایقش است در آغوش می گیرد. 

شاهزاده اسکار در جستجوی پایان دادن به نفرینی که باعث خنثی شدن اصل و نسب او می شود، وارد تلاشی می شود که او را به سمت یک ساحره ی قدرتمند و زیبا به نام تیناشا می کشاند و او خواستار یک معامله منحصر به فرد است: ازدواج. اگرچه ساحره این پیشنهاد هیجان زده نشده، اما موافقت می کند که یک سال در قلعه او بماند در حالی که در مورد طلسم او تحقیق می کند. اما در زیر زیبایی این ساحره یک عمر راز تاریک نهفته است که به زودی آشکار می شود.

در فصل دوم، این سفر پس از اجراهای هیجان انگیزی که پیوند پروتوستار را محکم می کند، ادامه می یابد. اکنون، آکیرا، بانری و چیهیرو مصمم هستند تا با چالش‌های جدیدی در صنعت سرگرمی رقابتی، با شتاب قبلی خود پیش بروند. در حالی که پسرها برای اصلاح مهارت های خود تلاش می کنند و به عنوان آیدل های مشتاق رشد می کنند و با گروه های رقیب روبرو می شوند که آنها را تا سر حد مرزهای توان خود به تلاش وا می دارند.

شایعاتی در سرتاسر زمین به راه می افتد: هنگامی که صاحب شمشیر سیاه، تیغه تاریک خود را می کشد، همه کسانی که در مسیر آن ایستاده اند از هم می پاشند...! کوینزل، پسر جوان مرموزی است که شمشیر سیاه را حمل می کند و به صورتی غیرقابل انکار با مهارتی استثنایی از آن استفاده می کند، اما آیا او واقعاً می تواند مسئول این شایعات خونین باشد؟ در تعقیب و گریز با لانس های خائن، چهار جنگجوی قدرتمند که تصور می شد توسط هفت قهرمان شکست خورده اند، قدرت شمشیرزن جوان تا آخرین حد امکان مورد آزمایش قرار می گیرد. در پایان نبرد، تنها حقیقت تکان دهنده این است که کوینزل روی تلی از اجساد دشمنانش می ایستد، این انیمه یک فانتزی حماسی است در بزرگ ترین مقیاس ها! 

هتل تاسوکاره هتلی است که در تمام طول روز گرگ و میش است و هیچ تفاوتی بین روز و شبش وجود ندارد. این مکان به عنوان مکانی بین زندگی و مرگ وجود دارد، جایی که ارواح ناتوان از تصمیم گیری برای رفتن به زندگی پس از مرگ یا بازگشت به دنیای کنونی می توانند به خودشان استراحت دهند. قهرمان داستان، نکو سوکاهارا، بدون اینکه به خاطر بیاورد که او کیست یا چرا آنجاست، در هتل تاسوکاره سرگردان می شود. با راهنمایی کارکنان هتل، او به اتاقش هدایت می شود. «باید آیتم های مرتبط با خاطرات مشتری در اتاق وجود داشته باشد. اینها ممکن است به عنوان سرنخ هایی برای کمک به مشتری برای به دست آوردن خاطرات خود عمل کنند.» او در حالی که به دنبال راهی برای بازگشت به دنیای کنونی است و به یاد می آورد که کیست، با حادثه خاصی روبرو می شود... 

«به یاد آور، زمانی که بال داشتی را». در پاسخ به آرزوی 12000 سال پیش، یک قلب شکسته به هم متصل می شود. وقتی خورشید، ماه و مریخ به هم می رسند، ملودی جدیدی از همجوشی جاری می شود! انوشیما جزیره کوچکی است که در دریای شونان شناور است. در ساحل زیبا و آرام آن، آکادمی خصوصی انوشیما وجود دارد. این مدرسه کودکان با استعداد را از سراسر کشور جمع آوری می کند و با استفاده از جدیدترین تجهیزات، آموزش تیزهوشان را برای آنها فراهم می کند. به ساکو، ریمیا و توشی که به عنوان دانش‌آموز در کلاس تقویتی ویژه «عناصر» انتخاب شده‌اند، دستور می‌دهند تا ماشین وکتور را که یک هواپیمای جنگنده با نیروی احساسات است، هدایت کنند و مجبور به مبارزه با سلاح جانوران افسانه ای ‏اسرارآمیز می‌شوند. در میانه نبرد، با هدایت یک چشم انداز اسرارآمیز، ساکو فریاد می زند ... «پیوستگی سیاره ای! برو، آکواریون!» در پایان تناسخ مکرر، آکواریون بال مکانیکی ظاهر می شود. این پسران و دخترانی که بار سرنوشت خود را به دوش می کشند، با تلاقی با سازمان مرموز Space Egg Society و نیات بزرگسالان با حقیقت جهان روبرو می شوند.

دختر دبیرستانی مینامی آئوبا هیچ نقطه قوت یا آرزویی ندارد و نگران است که او صرفاً به عنوان یک روستایی معمولی فارغ التحصیل شود. در جستجوی منحصر به فرد بودن خود، او با یک محدوده رانندگی گلف روبرو می شود و گلف باز نیمه وقت و نابغه هاروکا آکان به او نزدیک می شود. این اولین برخورد مینامی با گلف است. مینامی بی‌نظیر همراه با هاروکا و اینفلوئنسر آیاکا هوشیمی، لحظه‌ای را هدف قرار می‌دهد که تبدیل به یک قهرمان داستان شود. 

فصل دوم قرار است از جایی که 12 قسمت اول متوقف شد، ادامه یابد. یعنی بعد از اینکه «ضعیف ترین شکارچی جهان»، سونگ جین وو، از یک موقعیت نزدیک به مرگ در سیاهچال دوگانه با سیستم بیرون می آید، برنامه ای که به کاربرش مأموریت هایی می دهد و به او اجازه می دهد تا ارتقا پیدا کند. جین وو پس از به دست آوردن توانایی ارتقاء سطح و بعداً تغییر شغل، به روش واقعی در بازی های نقش آفرینی، در کنار شکارچیان دیگر در سیاه چال های جدید مبارزه می کند. بعداً در فصل اول، او با یک فرمانده شوالیه به نام ایگریس روبرو می شود که گروهی از هیولاها را به سراغ جین وو می فرستد. در نهایت، او در بخشی از تلاش خود پیروز می شود و نام و توانایی Shadow Monarch را به دست می آورد، که به او اجازه می دهد تا دشمنان مرده را به ارتش سایه خود دعوت کند. در جایی دیگر، یک شکستن سیاهچال که اساساً شکافی در موانع دنیای واقعی و دنیای سیستم است باعث شده است که هیولاهای رتبه S به سرزمین اصلی کره برسند. داستان فصل اول تا اینجا همین بود.

توگو آساگاکی با رهبری گروهی از قهرمانان روی زمین شبیه به سوپر سنتای، توانایی تبدیل شدن به ابرقهرمان کیزونا رد را دارد. او به طور ناخواسته وارد دنیایی خارق‌العاده می‌شود، در حالی که با ابرشرور اندر کینگ روبرو می‌شود. او که نمی تواند راهی برای بازگشت به خانه پیدا کند، به نیروهای پرنسس تلتینا لیز واگرل آلواروست ملحق می شود که قصد دارند از تسخیر مردم توسط بذرهای شیطان جلوگیری کند. جادوگر ایدولا آووم می خواهد خود را ثابت کند و شرافت خانواده اش را بازگرداند و رزی میست، محافظ پرنسس تلتینا، که شیفته او شده و به توگو حسادت می‌کند. توگو غالباً مردم را ناامید یا شگفت زده می کند، زیرا او فاقد ظرافت و عقل سلیم است و نمی تواند در نبرد جلوی خود را بگیرد و اغلب هیولاها را بخار می کند و از فروش اعضای بدن رفقای خود جلوگیری می کند. علاوه بر این ها، تغییر شکل، قدرت و توانایی او برای احضار یک ربات، اصلاً ماهیت جادویی ندارد و برای کاربران جادویی آن دنیا معنایی ندارد.

قرن ها پیش، نسل بشر توسط موجودات انسان نمای عظیم الجثه به نام تایتان ها تا حد انقراض تار و مار ‏شده و انسان های باقیمانده مجبور شده اند که با ترس پشت دیوارهای عظیم و متحدالمرکز دنیای محدود ‏خود پنهان شوند. چیزی که این غول ها را واقعاً وحشتناک می کند این است که ذائقه شان برای گوشت ‏انسان از گرسنگی زاده نمی شود، بلکه به نظر می رسد که برای لذت این کار را می کنند. پس از آن واقعه ‏که اسناد زیادی از آن در دست نیست و لزوماً برای بقا، بقایای نسل بشر، شروع به زندگی درون موانع ‏دفاعی کرده اند، که نتیجه آن، صد سال بدون مواجهه با حتی یک تایتان بوده است. اگرچه این آرامش ‏شکننده دیری نمی پاید چرا که یک تایتان غول پیکر این دیوار به اصطلاح نفوذناپذیر را می شکند و ‏هیاهوی مبارزه برای بقا در برابر این آدم خوار های عظیم دوباره شعله می کشد‎.‎ ارن یگر پس از مشاهده عینی یک ضایعه شخصی وحشتناک به دست آن موجودات مهاجم، زندگی خود را ‏وقف ریشه کنی آنها می کند و با عضویت در رسته بررسی که یک واحد نظامی نخبه که در خارج از حفاظ ‏دیوارهاست با آن غول های انسان نمای بی رحم مبارزه می کند. ارن، خواهر خوانده اش، میکاسا آکرمن و ‏دوست دوران کودکی اش آرمین آرلرت به نبرد وحشیانه علیه تایتان ها می پیوندند و برای کشف راهی ‏برای شکست دادن آنها قبل از شکسته شدن آخرین دیوارها سوق داده می شوند‎.‎

دو برادر مادرشان را به دلیل یک بیماری لاعلاج از دست می دهند. آنها با نیروی علم کیمیا، از دانشی ممنوع برای برانگیختن مادرشان استفاده می کنند. اما کار آنها با شکست رو به رو می شود و به عنوان مجازاتی برای استفاده از این گونه کیمیا، برادر بزرگتر، ادوارد الریک پای چپش و برادر کوچکتر، الفونس الریک تمام بدنش را از دست می دهد. ادوارد برای نجات برادرش دست راستش را قربانی می کند و می تواند روح برادرش را به یک زره کامل پیوند بزند و ادوارد با کمک یک دوست خانوادگی اعضای بدن فلزی، “اتومیل”، را دریافت می کند تا آنها را جایگزین اعضای از دست رفته اش کند. با این کار او سوگند یاد می کند که به دنبال اکسیر بگردد تا خود و برادرش را به بدن های اولشان بازگرداند، حتی اگر این بدین معنا باشد که او یک “کیمیاگر ایالت” شود، یعنی کسی که از کیمیا برای ارتش استفاده می کند.

داستان حول و محور یک قهرمانی هستش که خیلی سخت تمرین کرده و موهای خودش رو از دست داده, و کسی که میتونه حریفاش رو با یک مشت از پا دربیاره, با این حال که خیلی قوی هستش خیلی ناراحت به دلیل اینکه به راحتی میتونه برنده مبارزاتش بشه.

از دوران دیرین، شایعات از وجود دیوهایی انسان خوار گفته اند، که در میان جنگل در کمین اند. به همین خاطر، شهرواندان محلی، هیچوقت جرئت بیرون اومدن در شب را ندارند. بر اساس افسانه یک دیوکش وجود دارد که شب پرسه میزند و به شکار دیوهای خونخوار میرود. این شایعات به زودی برای تانجیروی جوان تبدیل به واقعیاتی خشن میشوند... از زمان مرگ پدرش، او مسئولیت خانواده‌اش را به دوش میکشد. با اینکه ممکن است زندگیشان با این اتفاق تلخ سخت شده باشد، ولی با اینحال، زندگی شادی دارند. آن گرمای زودگذر، روزی با سلاخی شدن خانواده اش نابود میشود و تنها بازمانده‌شان خواهرش نِزوکو است که تبدیل به دیو شده است. در کمال شگفتی، نزوکو هنوز نشانه هایی از احساسات و عقاید انسانی از خود بروز میدهد... و اینطور میشود که ماجراجویی تانجیرو برای جنگ با دیوها و برگرداندن خواهرش به حالت قبلی شروع میشود.

انیمه Sword Art Online را می توان سبک متفاوتی از بین انیمه های ژاپنی دانست . در این انیمه زیبا ماجرا در آینده یعنی سال ۲۰۲۲ اتفاق می افتد . سالی که بشر پس از مدت ها تلاش موفق می شود تا تکنولوژی تولید کند که به وسیله آن می تواند انسان ها در دنیای مجازی قرار داده اما تمامی حس های انسان را نیز فعال نگه دارد . در این بین شرکت های بازی سازی به این سیستم روی می آورند و کنسولی با نام Nerve Gear ساخته می شود که در اولین روز شروع به کار آن ۱۰ هزار نفر وارد بازی و به رقابت با یکدیگر می پردازند . در این بین متوجه می شوند که امکان خروج از بازی امکان پذیر نیست و بعد از مدتی یکی از ناظرین بازی به آن ها اطلاع می دهد که در صورت شکست در این بازی ، کنسول مغز شما را منفجر و شما را خواهد کشت . تنها راهی که کاربران از این ماجرا نجات پیدا می کنند این است که بازی را تا انتها ادامه و پیروز آن بشوند .

می دونید ، مردم با حق برابر به این دنیا نمیان . میدوریا ایزوکو از وقتی چهار سالش بود مورد ازار و اذیت همکلاسی هایش قرار می گرفت که قدرت های فوق العاده داشتند ، ایزوکو یه مورد نادر بود که بدون هیچ قدرتی به دنیا اومده بود . تمام این اتفاق ها باعث نشد اون از حرکت به سمت چیزی که آرزوش رو داشت دست بکشه ، تبدیل شدن به یک قهرمان بزرگ دقیقا مثل مردی که همیشه تو زندگی تحسینش می کرد ، ممکنه در اوج ناامیدی ، در اوج گریه و فریاد از نرسیدن … با کمک کسی که همیشه می خواست مثل او باشه شانسی برای رسیدن به رویا هاش پیدا کنه ؟

هانتر ( به معنی شکارچی ) کسي است که براي انجام عمليات خطرناک به تمام نقاط دنيا سفر مي‌کند. در اعماق سرزمين‌هاي ناشناخته و براي به دست آوردن گنجينه‌هاي مخفي. “گون” پسر يک هانتر است که مدتهاي مديدي است پدرش ناپديد شده است. او معتقد است اگر راه پدرش را ادامه بدهد، مي‌تواند بالاخره او را پيدا کرده و به خانه بازگرداند. “گون” به محض اين‌که پا به سن 12 سالگي مي‌گذارد، خانه را به قصد شرکت در آزمون انتخاب هانتر ترک مي‌کند. آزموني پر از امتحانات مرگبار. در اين سفر او سه دوست صميمي پيدا مي‌کند. “کوروپيکا” مشتاق گرفتن انتقام، “لئوريو” دکتر و “کيلوا” آدمکش سابق. هر 4 نفر آن‌ها براي عبور از مراحل سخت اين امتحان با يکديگر همکاري مي‌کنند. اين انيمه بر اساس مانگايي با همين نام به قلم “توگاشي يوشيهيرو” ساخته شده است.

اوزوماکی ناروتو پسری پر سر و صدا و دردسر درست کن است که در دهکده مخفی برگ زندگی می‌کند. در لحظات ابتدایی زندگی‌اش،یک هیولای عظیم‌الجثه به نام کیوبی(روباه نه دم) به دهکده حمله می‌کند و فاجعه بزرگی را رقم میزند.برای جلوگیری از نابودی دهکده رییس دهکده در آن زمان،هوکاگه چهارم،زندگی خود را فدا می‌کند و کیوبی را در بدن ناروتوی تازه متولد شده مهر و موم می‌کند. با توجه مهر بودن کیوبی در بدن او و همچنین دوری جستن اعضای دهکده نسبت به او ناروتو تصمیم می‌گیره هوکاگه بشه که در این راه ماجراهای زیادی رو تجربه می‌کنه و با دوستان زیادی ملاقات می‌کنه.

یه داستان ترسناک ، جنایی و تاریک که در توکیو رقم میخوره . در شهر توکیو یه قاتل سادیستی و روانی پیدا شده که مردم این شهر رو یکی یکی داره می کشه . همه مردم شهر از این قاتل روانی و سادیستی در وشحت هستن و اون هویت خودش رو با ماسکی که به صورت میزنه تا حالا از همه مخفی نگه داشته . یه پسر دانشجوی معمولی به اسم کانِکی و یه دختر که بیشتر مواقع به اون کافه تریا میاد و مشتاقانه نوشته های اونو میخونه ولی اون شب کانِکی متوجه یه چیزی میشه که سرنوشت اونو برای همیشه توی اون شب عوض میکنه

ارن یائگر پس از اتفاقاتی که طی حمله تایتان ها رخ داده بود ، قسم به نابود کردن همه ی تایتان خورده بود. اما در نبردی برای زندگی خودش به این نتیجه رسیده بود که داره به چیزی که بیشتر از همه ازش متنفره مبدل میشه. حال با قدرت جدیدی که کسب کرده بود ، خودش رو وقف مبارزه برای آزادی و آزادگی که بوسیله تایتان هایی که سرزمینش رو تهدید کرده بودند کرد. پس از پیروز تلخ و شیرینی که علیه تایتان مونث کسب کرد ، ارن متوجه شد که وقتی برای استراحت نداره چرا که در این زمان ، اوضاع با نزدیک شدن توده ای از تایتان ها به دیوار رز مشوش شده بود و بایستی به نبرد تموم نشدنی خود و همراهانش ادامه بدهد..

در آکادمی UA، حتی یک حمله ی سنگین هم نمی‌تواند؛ معتبرترین رویداد آن‌ها، یعنی «جشنواره ورزشی دانش‌آموزی» را مختل کند. این جشنواره که در سراسر ژاپن مشهور است؛ و فرصتی برای قهرمانان با انگیزه است، تا توانایی‌های خود را به عموم مردم و کارفرمایان احتمالی نشان دهند.
با این حال، رسیدن به افتخار هرگز آسان نیست، به خصوص برای Izuku Midoriya که قدرتش، دارای نیروی فوق‌العاده‌ای است، اما در عین حال به طور ناامید کننده ای ناکارآمد است. او در مقابل همکلاسی ‌های بااستعدادش، مانند شوتو تودوروکی با قدرت کنترل آتش و یخ، باید از تیزهوشی خود استفاده کند. بر محیط اطرافش مسلط شود، تا به پیروزی برسد؛ و ارزش خود را به دنیا ثابت کند.

داستانی کمدی که درباره کازوما ساتو می باشد . او یک هیکیکوموری ( فرد غیر اجتماعی! ) است و عاشق بازی های کامپیوتری ، انیمه و مانگا است. طی یک تصادف زندگی رقت انگیزش به پایان می رسد … یا باید می رسید! ولی وقتی که بیدار می شود دختری زیبا را می بیند که خودش را یک الهه معرفی می کند. ” هی ، چند خبر خوب دارم ـــــ دوست داری به یک جهان دیگر بری ؟ فقط می تونی یک چیز با خودت بیاری”

داستان از ” ایگدراسیل ” یه بازی محبوب آنلاین که یک روز بی خبر تعطیل شد شروع میشود . با این حال ، شخصیت اصلی داستان ” مومونگا ” تصمیم میگیرد که در سیستم باقی بماند . سپس ” مومونگا ” به عنوان ” قدرتمند ترین جادوگر ” تبدیل به کاراکتری اسکلتی شکل می شود . دنیا همچنان به تغییر خودش ادامه می‌دهد ، کاراکتر های غیر بازیکن ( اِن.پی.سی ها ) شروع به درک احساسات می‌کنند . او که در دنیای خودش نه پدر و مادری دارد نه دوستی و نه جایی در جامعه ، این مرد جوان عادی ” مومونگا ” تلاش می‌کند تا کنترل این دنیای جدید را بدست بگیرد و بازی شروع می‌شود.

ایواتانی نائوفومی به یه دنیای موازی احضار شده بود که به همراه 3 نفر دیگه به قهرمانان دنیا تبدیل بشن. هر قهرمان موقع احضار یک سلاح افسانه ای میگیره که سلاحی که نائوفومی دریافت میکنه سپر افسانه ایه. نائوفومی به خاطر کمبود تجربه و کاریزماش به عنوان ضعیف ترینشون شناخته میشه و فقط برای خیانت کردن و کارای جزئی ازش استفاده میشه. به همین خاطر افکار نائوفومی از انتقام و نفرت پر میشه. و به همین ترتیب سرنوشتش در دنیای موازی آغاز میشه...

هنگامی که Kazuma Satou درگذشت، دو انتخاب برای او وجود داشت: رفتن به بهشت یا بیدار شدن در دنیای فانتزی. بعد از انتخاب دنیای جدید، توسط الهه Aqua مأموریت داشت تا پادشاه اهریمن (Demon King) را با هر اسلحه ای که خودش می خواهد، شکست دهد. متأسفانه، کازوما خودِ آکوا را به عنوان همراه انتخاب کرد و از آن زمان، از این تصمیم خود پشیمان است.
او نه تنها گیر یک الهه بی‌استفاده افتاده است، بلکه این زوج برای مخارج زندگی نیز باید به اندازه کافی پول در بیاورند. از شانس بدشان گروه آن‌ها با پیوستن ماجراجویان مشکل‌دار دیگری مدام بزرگتر می شد. مگومین بعنوان جادوگر همراه آن‌ها متخصص جادوی انفجار است که تنها می‌تواند یک بار در روز یک طلسم اجرا کند و چیز دیگری هم بلد نیست. همچنین عضو دیگر گروه شان، لالاتینا داستینس فورد، یک مازوخیست درمانده است. 

مومونگا که جادوگری مرده و متحرک است؛ جایگاه خود در دنیای جدید را پذیرفته است. رازهای زیادی در ادامه راه، برای کشف توسط Momonga وجود دارد. او بعنوان فرمانروای Tomb of Nazarick؛ قصد استفاده از قدرت‌هایش را برای رسیدن به هدفش بکار گیرد. حال Ainz از زمان شستشوی مغزی یکی از زیر دستانش؛ از خطرات احتمالی  Slane Theocracy و احتمال وجود بازیکنان قدیمی بازی Yggdrasil محتاطانه عمل می‌کند. در همین حال نگهبانان وفادار Ainz از جمله شخصیت‌های Albedo، Demiurge و دیگر افراد، برای قدم بعدی کمپین خود یعنی جنگ اول نازاریک، آماده می‌شوند. باید دید چه اتفاقاتی برای آنها می‌افتد؟

داستان درباره دختر جوانی به نام Tanya Degurechov است که در خط مقدم جنگ در حال مبارزه است. او قبلاً یکی از افسران برجسته ژاپنی بوده ولی بخاطر غضب خداوند به شکل دختری کوچک دوباره تولد یافته

پس از سخنرانی قاطعانه Otto Suwen، سوبارو ناتسوکی سوگند می‌خورد که از این بازه‌ی زمانی بطور موفقیت آمیز عبور کند و در این مسیر تا حد ممکن جان هرکسی را که می تواند، نجات دهد. اولین گام برای دستیابی به این هدف، کمک به امیلیا برای کنار آمدن با گذشته‌ی او است؛ با این حال، انجام دادن این کار بسیار سخت تر از گفتنش است. امیلیا با این احساس که همه‌ی اطرافیانش به او دروغ گفته‌اند، به سختی می‌تواند به کسی یا حتی سوبارو، شوالیه‌ی خودخوانده‌اش اعتماد کند. 
فصل دوم، قسمت دوم انیمه‌ی «از صفر شروع کردن زندگی در دنیای دیگر» اوج تجربیات سوبارو با پناهگاه و ساکنانش را به تصویر می‌کشد، به همراه عزم قوی او برای حفظ امید به نجات آن‌ها.

پس از حمله وحشتناک به پایتخت Re-Estize، نگهبانان آرامگاه بزرگ نازاریک به ارباب خود Ainz Ooal Gown بازمی‌گردند. پس از ماه‌ها برنامه‌ریزی، آن‌ها سرانجام برای اجرای نقشه‌های تسلط بر جهان آماده می‌شوند. در حالی که ماشین جنگی Ainz قدرت بیشتری پیدا می‌کند، بقیه‌ی جهان نیز به کار خود ادامه می‌دهند. دهکده‌ی دورافتاده‌ی Carne، که زمانی توسط Ainz از نابودی نجات یافت، همچنان به پیشرفت خود ادامه می‌دهد، با وجود تهدیدهای فراوانی که در کمین است؛ امپراطور باهاروت شمال شرقی چشم به قدرت در حال افزایش نازاریک دوخته است.
در فصل سوم انیمه Overlord، خون های زیادی ریخته می‌شود. حکومت‌ها ظهور می‌کنند؛ و داستان این انیمه ادامه پیدا می‌کند؛ اما آیا کسی می‌تواند قدرت بی نظیر  Ainz Ooal Gown را به چالش بکشد؟

داستان درباره دختر جوانی به نام Tanya Degurechov است که در خط مقدم جنگ در حال مبارزه است. او قبلاً یکی از افسران برجسته ژاپنی بوده ولی بخاطر غضب خداوند به شکل دختری کوچک دوباره تولد یافته

آی هوشینو ۱۶ ساله یه آیدول زیبا و با استعداده که طرفداراش دیوونه‌ی اون هستن. او بمانند یک دوشیزه جوان و پاک می‌ماند. هر چیز درخشانی طلا نیست. گورو آممیا یک دکتر متخصص زنانه که در یک شهر کوچک زندگی می‌کنه و از طرفدارای پر و پا قرص آی‌ـه. بخاطر همین وقتی آیدول مورد علاقه‌ش رو باردار در بیمارستان می‌بینه، کرک و پرش می‌ریزه! گورو به اون قول یک زایمان بی خطر رو می‌ده. اما خبر نداره که بخاطر ملاقات با یه شخصیت اسرار آمیز، مرگ زودتر از موعدی رو قراره تجربه کنه، یا حداقل همچین فکری می‌کرده. اما چشمانش رو باز می‌کنه و می‌بینه که به بقل آیدول مورد علاقه‌ش نشسته! گورو متوجه می‌شه که به عنوان هوشینو آکوامارین متولد شده، پسر آی!

بعد از گذشت ۲۰۰۰ سال، ارباب شیطان بی‌رحم تناسخ پیدا کرده! اما به‌نظر میرسه استعدادی برای پرورش کاندیداهای ارباب شیطان شدن ندارد! ارباب شیطان، "آرنوس" خسته از دوره‌ای طولانی از جنگ‌های بی‌پایان و داشتن توانایی از بین بردن انسان‌ها، المنتال‌ها و خدایان آرزوی دنیایی صلح‌آمیز را داشت. پس تصمیم گرفت به آینده تناسخ کند. اما چیزی که در انتظارش بود دنیایی بسیار صلح‌آمیز بود که در آن نوادگانش به‌خاطر کمبود قدرت‌های جادویی، ضعیف شده بودند.

پس از پیروزی بر حمله غافلگیرانه ارتش Falmuth و کلیسای مقدس غرب، ملت Tempest در جشن و خوشحالی به سر می‌برند. اما فراتر از جشن‌ها، جلسه‌ای با حضور تمپست و متحدانش به منظور تصمیم‌گیری در مورد آینده مردم ملت هیولاها برگزار می‌شود. پیامدهای حمله فالماس، رفتار مشکوک Milim Nava و ناپدید شدن Lord Demon Carrion، همگی مشکلات تمپست، یکی پس از دیگری هستند.
Rimuru Tempest، که اکنون به عنوان یک Demon Lord بیدار شده است، تصمیم می‌گیرد با تکیه بر طوفان اژدها علیه Clayman ایستادگی کند.

قهرمانان بزرگ و تبهکاران شیطانی تیپ کاراکترهایی هستند که مردم آرزو دارن به اونا تبدیل بشن اما سید کاگنو این طوری فکر نمی کنه. اون دوست داره که تبدیل به مغز متفکر اصلی پشت همه داستانا باشه، عروسک گردان اصلی ماجرا باشه و دسیسه ها و تدبیرش عامل اصلی اجرای داستان ها باشه. در زندگی قبلیش توی ژاپن مدرن، اون نتونست به اهدافش برسه. اما اکنون در دنیای جادو دوباره متولد شده و سایه برجسته و حقیقیشو بر دیگران بیفکنه! سید وانمود می کنه که یه کاراکتر خلافکار معمولیه و افرادی رو برای سازمان جعلی خودش به نام باغ سایه استخدام می کنه که هدفش به زیر کشیدن فرقه مرموزیست که در سایه ها در کمین نشسته. سید بی مقدمه کارهای بسیاری رو انجام می ده تا سازمان جعلیش رو در برابر فرقه شیطانی ساختگی رهبری کنه(که به طرز شگفت انگیزی بعدا مشخص می شه که این فرقه وجود خارجی داره)

مرد جوانی که به طور قطع در یک حادثه مرده بود، در دنیایی دیگر به عنوان یک بچه دوباره زاده میشود. او توسط حکیم قهرمان وطن پرست به نام Merlin Wolford نجات داده میشود و او نامش را Shin میگذارد. به عنوان نوه‌ی مرلین بزرگ شده و آموزه هایش را جذب خود میکند. بر اثر آن، قدرت های شکه کننده ای بدست می آورد. هرچند زمانی که 15 سالش شد، پدربزرگش مرلین گفت: یادم رفت که بهش شعور یاد بدم! اینجا، زندگی فانتزی و غیر متعارف یک پسر غیر عادی در دنیایی دیگر، شروع میشود!

«دیگه فقط واسه خودم زندگی میکنم!» تنها چیزی که قویترین قاتل جهان تو زندگیش میدونست، اجرای دستورات بالا‌دستی‌هاش بود— تا اینکه اونا تصمیم به کشتنش گرفتن. او با افسون یک الهه به زندگی برگشت، به دنیایی مملو از شمشیر و جادو. به او فرصتی اعطا شد تا اینبار زندگی‌اش را تغیر دهد. اما به همین سادگی هم نیست... او باید یک ابر قهرمان را که قصد نابودی جهان را دارد شکست دهد. بزرگترین قاتل ما که حالا با اسم «لوف تواتا دِ» شناخته میشد، سر قاتل ما بسیار شلوغ بود مخصوصا به دلیل تمام دخترانی که او را احاطه کرده بودند. شاید لوف قاتلی بی‌نظیر بوده، اما چگونه از پس حریفانی با قدرتهای جادویی بر خواهد آمد؟

دنیایی که قهرمان و پادشاه شیطانی به مبارزه با یکدیگر ادامه میدهند. جادوی فوق العاده‌‌ای از اون قهرمان و پادشاه شیطانی سراسر جهان‌‌ها رو فرا میگیره و در کلاسِ یک مدرسه دبیرستانی منفجر میشه. دانش آموزانی که در اون انفجار کشته میشن، در یک دنیای دیگر تناسخ پیدا می‌کنن. شخصیت اصلی داستان، کسی که کمترین محبوبیت بین بچه‌های کلاس رو داره، به صورت یک عنکبوت تناسخ پیدا میکنه. با این حال، اون به سرعت با اراده‌ای قوی خودش رو با شرایط جدید وفق میده. این یک داستان درباره دختریه که تبدیل به عنکبوت شده و همه تلاشش رو می‌کنه تا زنده بمونه.

کوکی اوچیاما و یوسوکه کوبایاشی به عنوان بازیگران نمایش توکیو بلید وارد تیم صداگذاری میشوند. در کنفرانسی در انیمه ژاپن ۲۰۲۴، مشخص شد که فصل دو انیمه اوشی نو کو در جولای پخش خواهد شد. در ویدیویی که پخش شد، عوامل و صداگذاران بیشتری هم مشخص شدند. در این ویدیو عوامل دخیل در نمایش توکیو بلید را نشان داد و در داستان، این نمایش اقتباسی از مانگا است.

انیمه Sword Art Online را می توان سبک متفاوتی از بین انیمه های ژاپنی دانست . در این انیمه زیبا ماجرا در آینده یعنی سال ۲۰۲۲ اتفاق می افتد . سالی که بشر پس از مدت ها تلاش موفق می شود تا تکنولوژی تولید کند که به وسیله آن می تواند انسان ها در دنیای مجازی قرار داده اما تمامی حس های انسان را نیز فعال نگه دارد . در این بین شرکت های بازی سازی به این سیستم روی می آورند و کنسولی با نام Nerve Gear ساخته می شود که در اولین روز شروع به کار آن ۱۰ هزار نفر وارد بازی و به رقابت با یکدیگر می پردازند . در این بین متوجه می شوند که امکان خروج از بازی امکان پذیر نیست و بعد از مدتی یکی از ناظرین بازی به آن ها اطلاع می دهد که در صورت شکست در این بازی ، کنسول مغز شما را منفجر و شما را خواهد کشت . تنها راهی که کاربران از این ماجرا نجات پیدا می کنند این است که بازی را تا انتها ادامه و پیروز آن بشوند .

Arima Kosei کودک نابغه و با استعداد در نواختن پیانو و در حال رقابت با هم سن و سال های خود اما یک روز در یک حادثه ی غم انگیز اون استاد پیانوی خودش رو از دست میده و از نظر روانی طوری شکسته میشه که توانایی شنیدن صدای پیانو رو هم از دست میده ولی پس از مدتی که شنوایی خودش رو بدست میاره باز هم حاضر نیست پیانو رو لمس کنه و کاملا از دنیای موسیقی جدا میشه تا این که یک روز دختر زیبا و با استعدادی به اسم Miyazono Kaori زندگی اون رو دگرگون می کنه و بهش یاد میده اون قالب سخت خودش رو ترک کنه و آزادانه به دنیای موسیقی برگرده…

«ریوجی تاکاسو« دانش‌آموز ملایم دبیرستانی است که به انجام کارهای خانه علاقه دارد، اما برخلاف طبیعت مهربانش، چهره‌ای ترسناک دارد که اغلب باعث می‌شود به او برچسب‌های زشتی نظیر خلافکار و بزهکار بزنند. از سوی دیگر «تایگا آیساکا»، دانش‌آموز کوچکی‌ست که تفاوت چندانی با یک عروسک ندارد، اما هر چیزی به جز دختری ناز و شکننده است! «تایگا» به کاتانای چوبی و شخصیتی جذاب مجهز است که می‌تواند روبروی هر آدم و یا خطری بایستد. با این حال یک اشتباه شرم‌آور باعث می‌شود که این دو دانش‌آموز با‌هم برخورد کنند...  

یک سال از اتفاقات Sword Art Online گذشته و حالا Kikuoka از Kirito درخواست میکنه تا به بازی Gun Gale Online ملحق بشه که مخصوص سلاح های مرگه و این طور که به نظر میرسه مرگ تو دنیای مجازی مرگ تو دنیای واقعی رو برای بازیکنان رغم میزنه! Kirito بعد از ورود به بازی Sinon ملاقات میکنه کسی که بازی با طناب رو بهش آموزش میده و هر دو با هم یک تیم رو تشکیل میدند و وارد مسابقات Gun Gale Online با عنوان Bullet of Bullets میشند و اونجا Kirito با وجود این که یه تازه وارد به بازیه مهارت های فوق العاده ای رو از خودش نشون میده داستان همین طور ادامه پیدا می کنه تا این که Kirito پی به مرگ مرموز یکی از اعضای تیم قرمز به اسم Laughing Coffin میبره کسی که با SAO ارتباط داشته…

سندرم بلوغ، سندرمی مرموز که کسانی را که به سن بلوغ رسیده باشند را تحت تاثیر قرار می دهد. مثلا، دختری ناگهانی در برابر ساکاتا آزاساگاوا ظاهر شد. دختر که هویت واقعی او می ساکوراجیما، فردی مشهور که فعلا یک دانش آموز دبیرستانی معمولی است. یه دلایلی، زیبایی او به چشم بقیه نمیآید. حین کشف راز پشت این اتفاق، ساکاتا احساسات خود را به می بیان میکند. در شهری که آسمان‌ها و دریاها میدرخشند، ساکاتا معنای حقیقی برخورد خود با دخترک را درک میکند.

میوکی شیروگانه که به خاطر این که بالاترین نمرات کشور رو داشته یه نابغه به حساب میاد، رئیس شورای دانش آموزی آکادمی شوچین میشه و در کنار معاون زیبا و ثروتمند، کاگویا شینومیا کار میکنه. دانش آموزای اطرافشون بهشون میگن که در کنار همدیگه به یه زوج رومانتیک خیلی خوب تبدیل میشن. با این حال، حقیقت اینه که بعد از این که مدت زیادی رو با هم گذروندن، واقعا به هم احساساتی پیدا کردن: ولی هیچکدومشون حاضر نمیشه اعتراف کنه. ولی چون پای غرورشون وسطه جفتشون هدفشون اینه که از زبون همدیگه احساساتشون رو بیرون بکشن. حالا مبارزه عاشقانه ـشون شروع میشه!

لوسی از نوع خاصی از انسان هاست که به اسم "دیکلونیوس" شناخته می شوند. او با دو شاخ کوچک و دستان نامرئی دورجنبی ای بدنیا آمده، و به همین دلیل دولت بر روی او آزمایش های علمی غیر انسانی انجام می دهد. با این حال، هنگامی که شرایط برای فرار لوسی مهیا می شود، او که به علت اسارت و شکنجه هایی که شده ذهنی تخریب شده دارد، پس از ریختن خون های بسیاری، از اسیر کنندگان خود فرار می کند.
در هنگام فرار، سر او ضربه سنگینی می خورد که باعث دو شخصیتی شدن او می شود. شخصیت دوم او یک فرد با ذهنیت یک کودک بی آزار است که در سخن گفتن ضعف دارد. در این حالت متزلزل و نا استوار، او به دو دانشجوی دانشگاهی، کووتا و دختر عموی او یوکا، برخورد می کند. آنها بدون این که بدانند که او چه تمایلات مرگباری دارد، از این فراری زخمی محافظت می کنند. این عمل مهربانی برای همیشه زندگی آنها را، که خود را در دنیای تاربک راز و توطئه دولتی می یابند، تغییر می دهد.

گرچه برای خوش‌مشربی و دستاوردهای علمی‌‍ش مورد تحسین قرار میگرفت، دانش‌آموز دبیرستانی کیوکو هوری وجه دیگه‌ای از خودش رو پنهان می‌کرد. با والدینی که اغلب برای کار از خونه دورن، هوری مجبوره از برادر کوچک‌ترش مراقبت کنه و کارای خونه رو انجام بده، براش هیچ فرصتی برای معاشرت جدا از مدرسه باقی نذاشته بودن. در همون حال، ایزومی میامورا به عنوان یه اوتاکوی عینکی متفکر دیده میشه، هرچند در واقعیت اون یه آدم مهربونه که توی درس خوندن بی‌عرضه‌ است. به علاوه اون نه تا پرسینگ مخفی پشت موهای بلندش و یه تتو در امتداد کمر و شونه چپش داره. خیلی اتفاقی، هوری و میامورا به همدیگه برخورد کردن...

این یک انیمه کمدی در باره دانش اموز دبیرستانی به نام هیکیگایا هاچیمان هست که هیچ دوست دختر یا دوست معمولی نداره . یک روز وقتی می بینه هم کلاسیش چطور از زندگی با شوق از زندگی نوجوانیش می گفت ، با خودش غرغر کرد : چه دروغ هایی . وقتی ازش پرسیدن رویایه ایندش چیه جواب داد : الافی . معلمش اونو مجبور می کنه که داخل یکی از کلوپ های مدرسه عضو بشه که خوشگلترین دختر مدرسه هم عضو همون کلوپه و …

تومویا اُکازاکی دانش آموز سال سوم دبیرستان و خسته از زندگی است. وقتی کوچک بود، مادرش بر اثر تصادف با ماشین جان خود را از دست میدهد و به همین دلیل پدرش به سیگار و الکل رو می آورد و همین باعث دعواهای مکرر بین تومویا و پدرش میشود تا این که در یکی از این دعواها ، تومویا شانه اش آسیب میبیند. از آن به بعد رابطه ی بین او و پدرش دورتر و دورتر میشود. روزی وقتی در حال بازگشت به خانه بود با دختر ِعجیبی به اسم ناگیسا فوروکاوا ؛ که یک سال از او بزرگ تر است ملاقات میکند. مریضی ِناگیسا باعث تنها شدن او و ترک دوستانش میشود. این دو شروع به گذراندن وقت با یکدیگر میکنند و کم کم؛ با گذشت زمان، تومویا احساس میکند زندگی ِخسته کننده ی گذشته اش دارد مسیر تازه ای به خود میگیرد.

Araragi دانش امور سال سومیه که تو تعطیلات از یک حمله خون آشامی جون سالم بدر می بره ولی این حمله موجب تغییراتی در اون میشه … مثلا تو تاریکی می تونه مثل روز ببینه یا بسرعت زخمهاش التیام پیدا می کنه … روزی از روزها ، وقتی در مدرسه داره از پله ها بالا میره دختری از همکلاساش رو که در حال سقوطه ، از افتادن نجات میده ولی با کمال تعجب متوجه میشه که دختره بیوزنه … اسم این دختر Hitagi است و بخاطر برخورد با خرنگی مرموز ، بی وزن شده ( چه شود ! ) … دختر داستان ما که از فاش شدن رازش می ترسه ، اراگی رو تهدید می کنه که در صورت فاش کردن راز بی وزنیش ، دخلش اومده …. داستان با وارد شدن سومین کاراکتر اصلی داستان به اسم Oshino که مردی میانسال با قابلیت رفع مشکلات ناشی از گزند موجودات ماوراء طبیعه است پیچیده تر میشه و …