انیمه‌های ژانر اکشن

داستا در یک دبیرستان خصوصی واقع می شود که ناجی ها، جوانانی با خاطرات بیدار شده از ماقبل زندگی را گرد هم می آورد. بعضی از آنها شیروگان هایی هستند که با سلاح ها و تکنیک هایی که از قدرت های پارانا از بدن خود آنها جمع شده است با دشمنان می جنگند. بقیه کاروماهایی هستند که دشمنان را ریشه کن می کنند، به وسیله جادوی مانا که بر قواعد فیزیک برتری دارد. پسری به نام موراها هیمورا وارد این مدرسه می شود. او اولین نفر در تاریخ با خاطرات هم شیروکان و هم کاروما است.

خلاصه داستان دو اپیزود اول:
Annie Leonhart یک وظیفه مهم برای به پایان رساندن دارد. وقتی هیچکس را برای کمک خواستن از او نمی بیند؛ از همکارش Hitch Dreyse درخواست پشتیبانی می‌کند. Hitch می‌پذیرد؛ اما یک شرط می‌گذارد: او از Annie می‌خواهد؛ پرونده بی نتیجه فرد گمشده‌ای که به Hitch سپرده شده است؛ را حل کند. این پرونده در مورد کارلی استراتمن، فارغ‌التحصیل دانشگاه و دختر تاجر ثروتمند الیوت استراتمن است. با تنها یک روز فرصت برای حل پرونده؛ آنی باید تمام تلاش خود را، برای پیدا کردن این دختر انجام دهد. با این حال، هر پاسخی که او پیدا می‌کند فقط به سؤالات بیشتری منجر می‌شود. چگونه داروی غیرقانونی Coderoin به استوهس راه پیدا کرده است؟ الیوت چه چیزی را پنهان می‌کند؟ و کارلی کجا ناپدید شده است؟
خلاصه داستان اپیزود سوم:
Mikasa برای Eren Yeager آزرده و دل نگران است؛ و شروع به یادآوری می‌کند. صحبت‌هایش با Armin ، نگرانی‌اش برای دوستانش و دردناک‌تر از همه، زمانی را به یاد می‌آورد؛ که تقریباً همه چیز را از دست داده بود. وقتی احساس ترس او از کنترل خارج می‌شود؛ شروع به تجربه نسخه‌ای از گذشته می‌کند که در آن...

برای سالیان درازی جنگ بزرگی میان امپراطوری پیشرفته از نظر علمی و نبولیس، قلمروی ساحره ها، در جریان است. تا اینکه جوان ترین شوالیه ای که لقب قویترین جنگجوی امپراطوری را گرفته با شاهدخت کشور رقیب ملاقات میکند. با اینکه انها دشمن قسم خورده یکدیگر هستند، شوالیه تحت تاثیر زیبایی و وقار شاهدخت قرار میگیرد و شاهدخت نیز متاثر قدرت و روش زندگی شوالیه میشود. آیا جنگ میان آن دو روزی به پایان خواهد رسید؟

داستان در دنیایی اتفاق میفته که نسل انسانهای دارای جادو داره کم کم منقرض میشه.همون طور که قبلا کفۀ ترازوی جنگ افزارها از شمشیر به جادو مایل شده بود،الان به سمت اسلحه ها برگشته.تاکِرو کوساناگی به مدرسۀ ضدجادو میره،جایی برای تربیت کسانی که تهدیدهای رو به کاهش جادوگرارو از بین میبرن،هرچند، تاکرو اصلا نمیتونه از اسلحه ها استفاده کنه و فقط میتونه با شمشیر بجنگه، در نتیجه منتقل میشه به جوخۀ ۳۵،جوخۀ دانش آموزان ضعیف. یک روز، اوکا اوتوری، تیرانداز بسیار شناخته شده که همۀ ویژگی های لازم برای گیر انداختن جادوگرا رو داره، به جوخه ملحق میشه.

یوتسویا یوسوکه به همراه همکلاسی‌هایش شیندوئو یو و هاکوزاکی کاسوئه به دنیایی ناشناخته که ساکنین آن را موجوداتی اساطیری تشکیل داده‌اند، منتقل می شوند. به محض رسیدنشان به آن دنیا، باشخصی دیدار می‌کنند که خود را استاد بازی می‌نامد؛ کسی که به آنها یک مأموریت با محدوده‌ی زمانی محول می کند. برای کمک به آنها در طول انجام این مأموریت، استاد بازی حکم یک جادوگر را به شیندوئو و حکم یک جنگجو را به هاکوزاکی اعطا می‌نماید؛ در حالیکه یوتسویا به صورت تصادفی نقش یک... کشاورز را دریافت می‌کند. بدین‌ترتیب زندگی پرمخاطره آن سه دانش‌آموز آغاز می‌شود... آن سه تن که برای زنده ماندن و نجات دنیای واقعی از شر شیاطین و هیولاها، چاره ای جز تکمیل مأموریت‌های تصادفی در طی چندین مرحله، ندارند.