انیمه‌های ژانر ترسناک

در شهر کوروزو چو، کیری گوشیما یه زندگی نسبتا معمولی رو با خانوادش داره. یه روز که اون داره به ایستگاه راه آهن بره تا دوست پسرش شویچی سایتو رو ببینه، اون پدرشو میبینه که به یه صدف حلزون توی یه کوچه خیره شده. اون با این که مشکلی دراین باره حس نکرده، مشاهده این رویداد رو با شویچی در میون میزاره و اونم می گه که پدر اون هم اخیرا رفتارهای عجیبی داشته. شویچی می گه علاقش به ترک شهر با کیری بیشتر شده و می گه که شهر پر شده از حلزون. اما میل شدید پدر شویچی به این شکل های حلزونی مرگبار میشه و یه سری حوادث وحشتناک و غیرقابل توضیح شروع به رخ دادن می کنن که باعث می شه که بقیه ساکنین کوروزو چو هم به تدریج دیوانه بشن.

Umineko no Naku Koro ni در سال ۱۹۶۸ و بین روزهای ۴ و ۵ اکتبر و در جزیره ای به نام Rokkenjima اتفاق می افتد. رئیس یک خانواده ی پولدار به نام Kinzo Ushiromiya که در جزیره زندگی می کند و جزیره مال اوست در حال مرگ است و ۸ نفر از اعضای خانواده اش به جزیره می آیند تا در مورد تقسیم اموال او بعد از مرگش بحث کنند. در جیزیره سه نفر دیگر از اعضای خانواده پنج خدمتکار و دکتر خصوصی او نیز هستند. بعد از ورود هشت عضو خانواده جزیره دچار طوفان می شود و افراد به طور مرموزی کشته می شوند.

غول(Ghoul) ها موجوداتی هستند که گوشت انسان می‌خورند؛ مانند Shuu Tsukiyama. یک شب در حالی که این غول از کشتن غذای خودش لذت می‌برد، اولین لقمه‌ اش با یک درخشش ناگهانی نور قطع ممی‌شود
این درخشش از دوربین دانش آموز دبیرستانی(Chie Hori) بیرون می‌آید که تصویری بی نقص از ماهیت این موجود به او ارائه می دهد. عکس فوق العاده واضح از یک جسد خونین و شو که هیجان زده است، هویت غول را در معرض خطر قرار می دهد. به همین دلیل باید هرچه زودتر به این موضوع رسیدگی کند.

شیاطین حالا در سراسر پادشاهی میدلند، که به هرج و مرج فرو رفته، رفت و آمد خود را دارند. گاتس، شمشیرزن کارکشته، به خاطر نشان اهریمنی‌اش همچنان نمی‌تواند مدت زیادی در یک مکان بماند. او در گذشته، هر زمان که تنها بود می‌توانست از خودش محافظت کند، اما حالا چالش بزرگ‌تری بر دوش دارد: محافظت از فرمانده سابق، کاسکا، که دیگر سایه ‌ای از خود سابق است و نه او را به یاد می‌آورد و نه به او اعتماد می‌کند.
آن‌ها با تهدید دائمی شیاطین لحظه‌ای آرامش ندارند و به مکانی امن برای کاسکا نیاز دارند تا زمانی که بتوانند راهی برای درمانش پیدا کنند. پاک که متحد الف آن‌هاست، از سرزمین عرفانی Elfhelm حرف می‌زند. جایی که گفته می‌شود پناهگاهی امن در برابر دیوهایی است که سرزمین‌ها را در می‌نوردند. گاتس و کاسکا، خسته و تنها با ناامیدی، برای یافتن مکانی برای زندگی به راه خود ادامه می‌دهند. همچنان باید کسانی را که مسئول این جنونی که مجبور به تحمل آن هستند، پیدا کنند.

کمی قبل از شروع ترم جدید، میساکي فوجیوکا به دیدار خواهر دوقلوی خود می میساکي در شهر یومیاما می‌رود. دختران از آخرین روزهای تابستان به بهترین نحو استفاده می‌کنند و در شهر گرما زده چرخ می‌زنند و از مکان‌های مختلفی از جمله مرکز خرید و غرفه تیراندازی بازدید می‌کنند. وقتی آن‌ها وارد زیرزمین خانه می شوند، مِی نگرانی خود را در مورد کلاس جدیدش که گفته می‌شود نفرین شده است، ابراز می‌کند. برای تفریح بیشتر دوقلوها تصمیم می‌گیرند به پارک تفریحی محلی سر بزنند. اما آسودگی یک روز تابستانی خواب آلود ممکن است به زودی غم‌انگیز شود، زیرا مِی رنگ مرگ را روی خواهرش می‌بیند و این یک نشانه قطعی از این است که فاجعه ای در شرف وقوع است.