انیمه‌های ژانر هنرهای رزمی

در فصل سوم مورد انتظار "افسانه قلمرو شمشیر"، رازهای قاره باستان شمشیر عمیق تر می شود. زیرا سرنوشت ده شمشیر جادویی و پنج خاندان اصلی در خطر است. در این میان، لو یانگ، از نوادگان یکی از پنج خاندان اصلی و وارث واقعی خاندان درخشان لو، وارد داستان می شود. هنگامی که یک بحران جدی خانواده او را تهدید می کند، او قدرت خفته "شمشیر خدای هلو" که یکی از ده شمشیر جادویی افسانه ای است، را بیدار می کند و به سختی از چنگ تعقیب کنندگان سرسخت فرار می کند.  لو یانگ برای فرار از دستگیری و ترور، ناشناس بودن را پیشه خود می سازد و خود را وقف تمرین های بی امان می کند. سفر او تحت هدایت دو خواسته سوزان انجام می شود: انتقام گرفتن از سرنوشت غم انگیز مادرش و کشف حقایق پنهانی که قاره را تهدید به نابودی می کند.

در قاره توهم‌آلود ابرها، نابغه‌ی شماره یک جادوگری یه فنگ، با شکستن بندهای آسمان و زمین، مورد خیانت قصر نُه بهشت دائو قرار می‌گیرد. او سپس در کالبد فردی تباه‌‌شده به نام یه فنگ از قلمرو یون‌وو دوباره متولد می‌شود. یه فنگ جدید که از عطش انتقام شعله‌ور است، یکبار دیگر قدم در راه تزکیه و سلوک می‌گذارد. او در حالی که به جدیت مهارت‌های خود را ارتقا می‌دهد، به دنبال ردپای قصر نُه بهشت دائو نیز می‌گردد. با تلاش شگفت‌انگیز و استعداد ذاتی‌اش، در سراسر نُه قاره به شهرت می‌رسد و به چالش کشیدن خودِ آسمان‌ها می‌پردازد. این،داستان هیجان‌انگیزِ سفر افسانه‌ای یک امپراتور غیرمتعارف است!

چن ژینگ، استاد جوان خانواده چن در شهر دونگ یانگ است. هر دو والدین او درگذشتند. او می توانست با رسیدن به سن قانونی جانشین سرپرست خانواده شود، اما توسط سرپرست جاه طلب و موقت چن شنگ، برای تصاحب جایگاه او، توطئه چینی شد. 
چه کسی فکر می کرد که چن ژینگ از این فاجعه جان سالم به در ببرد؟ به طور اتفاقی مهارت برتر گمشده  "هنر خدای ستاره باستانی" را به دست آورد و برخی از حرکات آن را یاد بگیرد و قوی‌تر بازگردد؟ علاوه بر آن بتواند چهره زشت چن شنگ را افشا کند و او را زندانی کند. این موضوع فعلا کنار گذاشته شد.
چن ژینگ با احتیاط و برای ارتقاء سریع  "هنر خدای ستاره باستانی" را مطالعه کرد تا جانوران ستاره‌ای مورد نیاز این تکنیک را جمع‌آوری کند. در این مدت او به دلیل یک جانور ستاره‌ای، مو چینگ‌لان، دختر ارباب قصر کاخ ژوان یانگ را نجات داد و با توصیه او، با تحمل انواع سختی‌ها وارد کاخ آنها شد. با این حال، به محض شروع، او دائماً با جیان فی‌کونگ، پسر معاون رهبر فرقه، درگیری دارد...

دو مرد جوان و ارباب آنها که دختری جوان است، زیر سایه‌ی خاندان اشرافی یوئان زندگی می کردند، آنها آرزوی سرزمین افسانه ای پنگلای را داشتند. گان شی از دنیا رفت، جنگجویان آمدند، و سنگ ستاره قدرت نهفته در بدن آنها را بیدار کرد...

یونگ لو لی که به طور اتفاقی برای فراخوانی به دنیای دیگر انتخاب شد تا در شخصیت دیگری زندگی کند. نیروهای بزرگ و کوچک در دنیای دیگر تقسیم شده‌اند، و در همه جا فرصت‌های قتل پنهانی وجود دارد. لو لی که دلتنگ خانه‌اش است، بر روی شخصیت پرقدرت و توانایی مرموزی که وقتی روحش را پوشیده بود، تکیه می‌کند تا بتواند در مواجهه با مشکلات بسیاری در شرایط خطرناک، مرزهای خود را شکست دهد و به شهرت برسد. با این حال، موقعیت خطرناک، حیله‌ها و حیله‌های کلانه و بی‌مغزانه به تدریج برای او فشار می‌آورند، با کمک عشق دوران کودکی‌اش، لو لی، که هیچ قصدی نداشت قهرمان شود، به طور غیرمنتظره‌ای بر روی جاده‌ای قهرمانانه پا می‌گذارد؛ چه چیزی در انتظار اوست؟ ایا در پیش رو، بی‌برگشتی است یا نوری که ابرها را پاک کند و خورشید را آشکار کند؟