انیمه‌های ژانر ماجراجویی

کاساندرا و دفنه برای تحویل درآمد کاوش در سیاهچاله به پایگاه خانواده میاچ بر می‌گردند. موضوع یک مأموریت مطرح می‌شود که شامل رفتن به یک جزیره‌ی دورافتاده برای تهیه‌ی گیاهان دارویی است. این مأموریت برای این دو عضو جذاب به نظر می‌رسد. میاچ تصمیم می‌گیرد از طریق گروه اقدام نکند و به صورت شخصی از خانواده هستیا درخواست انجام این کار را داشته باشد. او همچنین قصد دارد دو برابر مبلغی که به انجمن پرداخت می‌کرد، به طور پیش پرداخت به گروه بدهد. در واقع، این مأموریت هدیه‌ای به گروه برای پیشرفت اخیرشان است؛ چرا که خانوادۀ هستیا تعطیلات دوست داشتنی را در این جزیره خواهند گذراند.
خانوادۀ هستیا به همراه ریو، همگی به جزیره‌ ای به نام بهشت می‌رسند. این جزیره گنجینه‌ای از انواع گیاهان دارویی کمیاب به شمار می‌رود. علاوه بر آن، در مرکز جزیره گلی به نام «گل همه چیز» با قابلیت‌های باورنکردنی وجود دارد. بل تصمیم می‌گیرد که او و ولف برای جستجوی گیاه به جنگل بروند و خانم‌ها در ساحل اقیانوس بمانند. همه مخالفت می‌کنند، چون می‌خواهند در اقیانوس شنا کنند.
اما بل لباس شنای خود را فراموش کرده است. به دلیل اینکه بل نمی‌تواند شنا کند و کسی باید مراقب کیف‌ها باشد، یک مسابقه‌ی لباس شنا برگزار می‌شود. ولف به عنوان مجری و یکی از داوران عمل می‌کند. او در حالی که هستیا را زیر نظر دارد، متوجه می‌شود که او لباس ویژه‌ای پوشیده است که مطمئناً بل برای آن جان می‌دهد. نفر بعدی لیلی است که از اینکه نمی‌تواند چیزی درباره‌ی ماجراجویی بل و هستیا در روستا بداند، عصبانی است. در آخر هاروهیمه و میکوتو هر دو آماده می‌شوند...

در دنیایی که پادشاه دیوها مرده است، گروهی از نیمه‌خدایان که قادر به شکست او هستند، دنیا را به ارث برده‌اند. یک شمشیرباز استاد که می‌تواند با یک نگاه دریابد چطور حریفش را شکست دهد. یک نیزه‌دار تندرو که می‌تواند دیوار صوتی را بشکند. یک دزد اژدهاپر که با سه اسلحه افسانه‌ای همزمان می‌جنگد. یک جادوگر همه‌توان که می‌تواند افکار را به واقعیت تبدیل کند. یک فرشته آدم‌کش که مرگ آنی می‌آورد. این قهرمانان برای کسب عنوان "قهرمان واقعی"، هرکدام به دنبال چالش‌هایی علیه دشمنان سرسخت می‌روند و میان خود برخورد ایجاد می‌کنند. نبرد برای تعیین قدرتمندترین میان قدرتمندان آغاز می‌شود.

داستان جنگ مقدسی برگرفته از اسطوره‌های باستانی، جایی که الهه آتنا و هادس در طول 200 سال بارها برای دفاع از زمین با یکدیگر جنگیده‌اند. داستان در قرن هجدهم اروپا، 243 سال قبل از «قصر طلایی» اصلی رخ می‌دهد. سه کودک کوچک به نام‌های تنما، آلون و ساشا دوران کودکی بسیار شاد و مشترکی داشته اند.
تنما که فردی تهاجمی اما درستکار است، برای تبدیل شدن به یک شوالیه به پناهگاه منتقل می‌شود. در آنجا با ساشا که خواهر آلون است، مجدداً دیدار می‌کند و متوجه می‌شود که او تجسم الهه آتنا است. آلون که مهربان، آرام و عاشق نقاشی است، برای بدن پادشاه دشمن هادس انتخاب شده است. تنما در نهایت به شوالیه پگاسوس تبدیل می‌شود و در نبردی شدید با بهترین دوست خود آلون درگیر می‌شود.

در حالی که وی ووژیان همچنان نقش یک دیوانه پریشان از خاندان لانلینگ جین را بازی می‌کند، در اقامتگاه ابری سکونت می کند. در همین حال لان وانگجی هم‌کلاسی سابق او به دنبال پاسخی برای بازوی شیطانی قطع شده‌ای است که در اختیار دارند. با پخش شدن انرژی تاریکی بزرگی از این دست قطع شده، آن دو مجبور به همکاری برای مهارش می‌شوند. با این حال، بازوی شیطانی تنها نیروی تاریک نهفته در منطقه نیست. با افزایش تنش‌های معنوی در کوه‌های خاندان Gusu Lan وظیفه‌ی تلاش برای بازگرداندن نظم به حالت قبلی خود بر دوش این دو نفر است.
داستان سقوط Wei Wuxian از مقام خود با روشن شدن بیشتر دلایل گرایش او به مسیر شیطانی ادامه می‌یابد. این فرصتی است برای او تا ثابت کند که واقعاً از مسیر ممنوعه رهایی یافته است و آن ساحر دیوانه ای که همه از او به یاد دارند، نیست.

آلینا کلاور با تصور اینکه کارمند پذیرش در انجمن ماجراجویان شدن کلید رسیدن به یک زندگی خوب است، برای این کار ثبت نام کرد. اما افسوس که هر بار که ماجراجوها در پاک‌سازی سیاه‌چال گیر می‌کنند، شغل رویایی او به کابوسی از کار زیاد تبدیل می‌شود. آلینا برای خلاص شدن از کوهی از کاغذبازی، خودش تصمیم می‌گیرد هیولاها را شکست دهد تا مشکل را حل کند! حالا او فقط باید فعالیت‌های خودش را مخفی نگه دارد...

وقتی هاروکای منزوی و بد دهن به همراه همکلاسی ‌هایش به دنیای دیگری سفر می‌کند، از ماجراجویی هیجان‌زده نمی‌شود. اما بدش هم نمی‌آید که قدرت‌های جالبی به دست بیاورد. از شانس بدی که دارد؛ او در صف دریافت مهارت‌های جادویی نفر آخر است. زمانی که نوبت به هاروک می‌رسد، دیگر هیچ انتخاب خوبی باقی نمانده. حالا هاروک باید به سختی و به تنهایی، با ترکیبی از مهارت‌های عجیب و غریب با این دنیای فانتزی روبرو شود! هنگامی که بین همکلاسی‌هایش دعوا و آشوب به پا می‌شود، آیا این فرد منزوی می‌تواند به نجات آن‌ها بپردازد؟

آفرو پس از به دست آوردن پیشانی بند شماره یک که او را بهترین جنگجوی تمام دوران اعلام می‌کند، بیشتر روزهای خود را در آرامش می‌گذراند. اگرچه شب‌های پر کابوس او چندان آرام نیست. زندگی او یک بار دیگر به آشوب تبدیل می‌شود؛ زمانی که جینو و سیو دوستان سابق او از زمان‌های قدیم، پیشانی بند را از او و همچنین بقایای پدرش می‌گیرند.
با چالش سیو برای پوشیدن دوباره پیشانی‌بند شماره دو و انتقام گرفتن از آن‌ها به خاطر اعمالشان، آفرو بار دیگر به عنوان صاحب این پیشانی بند (که هر کسی برای آن حاضر به کشتن اوست) به سفری جدید می‌پردازد. این فیلم آفرو را در حالی دنبال می‌کند که او در سری دوم نبردها علیه انواع دشمنان می‌جنگد و از دریایی از اجساد عبور می‌کند تا بتواند یک بار دیگر عطش سیری ناپذیر خود برای انتقام را برطرف کند.