انیمه‌های ژانر ماجراجویی

سینک ایزومی، نانامی تاتاتسوکی و ربکا اندرسون باید یک بار دیگر سفری به قاره Flonyard داشته باشند و در بازی‌های  دوستانه سه کشور متحد شرکت کنند: جمهوری Biscotti، Galette و Pastilage. سینک قهرمان بیسکوتی است که اتفاقاً پسر عموی قهرمان گالت، نانامی نیز هست. ربکا قهرمان پاستیلاژ و دوست عزیز سینک است. این انیمه در دنیای انسان شروع می‌شود. ربکا وسایل خود را برای سفر بازگشت به پاستیلاژ از ژاپن آماده می‌کند. در همین حال، سینکو و نانامی برای سفر به بیسکوتی و گالت، به ترتیب، از انگلستان راهی می‌شوند. تا اینکه یک دنباله عجیب و غریب از بدشانسی، به شکل رعد آسایی آنها را از مسیر خارج می‌کند.
آنها به زودی خود را در جنگل بزرگ اژدها (محافظت شده توسط یک کشیش اژدها به نام شارو) می بینند. کشیش اژدها به آنها اطلاع می‌دهد که شیاطین تهدید می‌کنند که به جنگل و همچنین کل قاره Flonyard حمله کنند! به نظر می‌رسد یک جنگ واقعی در این سرزمین ها قرار است شروع شود. آیا این سه قهرمان می‌توانند کل قاره را از این موجودات شیطانی نجات دهند؟

«پادشاهی متالیکانا» موردحمله «چهار شوالیه ویران‌کننده» قرار گرفته است. این گروه شرور برای رسیدن به آنچه که می‌خواهند دست از کار نمی‌کشند، حتی اگر مجبور شوند ویرانی کامل به جا بگذارند. در این میان «ژئو»، کاهن اعظم، از نجات پادشاهی و جان مردم ناامید شده است، در نتیجه جادوگر قدرتمندی به نام «دارک اشنایدر» را آزاد می کند، مردی که قبلاً متحد شرورها بوده است. متاسفانه «دارک اشنایدر» برنامه‌های خودش را در سر دارد، اما آیا او چهار شوالیه ویران‌کننده را متوقف می‌کند یا در تسخیر جهان به آن‌ها می‌پیوندد؟

در زمان های بسیار دور، یک انسان موفق شد باستانی‌ترین و قدرتمندترین اژدهای دنیا را شکست دهد. این اژدها چنان قدرتمند بود که حتی خدایان از آن می‌ترسیدند، اما سرانجام خود به تنهایی پذیرای شکستش شد. سپس، ناگهان اژدها با زندگی‌ای جدید به عنوان پسری به نام دولان، در دهکده‌ای دور افتاده از خواب بیدار شد.
از آن به بعد، دولان با زندگیِ یک فرد معمولی، سخت در مزرعه کار می‌کند و برای یافتن غذا شکار می‌کند. با اینکه زندگی در روستا ساده است، اما دلنشین و به گونه‌ای است که او هرگز به عنوان یک اژدها احساس نکرده بود.
اما روزی، دولان در حالی که در حال گشت‌وگذار در باتلاق است، با سلینا، موجودی نیم انسان و نیم مار به نام لامیا، ملاقات می‌کند. سلینا به دنبال یک همراه است، اما اعتراف می‌کند که به دلیل نیمه مار بودنش، در جلب کردن انسان‌ها چندان موفق نیست. با وجود تفاوت‌هایشان، دولان و سلینا با هم دوست می‌شوند. با این حال، آن‌ها با چالش‌های زیادی از سوی نیروهای خارجی روبرو خواهند شد.

پس از کشته‌شدن والدین «ساراسا فید» توسط راهزنان، او به یتیم‌خانه‌ای فرستاده می‌شود که در آنجا با دنیای کیمیاگری آشنا می‌شود. او که مصمم است راه پدر و مادر مرحومش را دنبال کند و صاحب کسب‌و‌کاری مستقل شود، در «آکادمی کیمیاگر سلطنتی» ثبت نام می‌کند تا به عنوان یک کیمیاگر رسمی آموزش ببیند و گواهینامه دریافت کند. پنج سال بعد «ساراسا» از موسسه فارغ‌التحصیل می‌شود و تقریباً به آرزویش می‌رسد، قبل از اینکه متوجه شود بودجه لازم برای انجام این کار را ندارد! حالا که او انتخاب‌های زیادی ندارد، به کار در فروشگاهی ارزان‌قیمت در شهری دور از پایتخت بسنده می‌کند. با وجود تهدید خائنان و هیولاهای خطرناک در حومه دور‌افتاده، «ساراسا» زندگی جدید هیجان‌انگیز خود را به عنوان یک کیمیاگر آغاز می‌کند...