انیمه‌های ژانر کمدی-درام

ایتوشیکی نوزومو همچنان معلم عجیب و غریب کلاس عجیبتر از خودش یعنی کلاس 2-Hـه. او همیشه سعی میکنه که به شاگردانش جنبه های منفی جامعه و جهان رو نشون بده ولی هر دفعه کار به جاهای باریک میکشه و بدتر خودش به دردسر میافته. هر چه به تعداد شاگردها و دوستانش افزوده میشه، زندگی زتسوبو سنسی، براش سختر و جنون آمیز تر میشه.

زمانی که گینتوکی ساکاتا بیرون بود، یوروزویا رهبر جدیدی برای خودشان پیدا کردند: کینتوکی، همزاد موطلایی گینتوکی. گینتوکی برای بدست آوردن جایگاه قبلی اش، نیاز به کمک اطرافیانش دارد، مشکل اینجاست که کسی او را به یاد ندارد! بین کینتوکی و گینتوکی، چه کسی ادعای تاج را خواهد کرد؟ به علاوه، یوروزویا سفری به منطقه چراغ قرمز یوشیوارا برای کمک به فاحشه سابق برای پیدا کردن عاشق گمشده قدیمی اش می کنند. هر چند که منطقه در سطح زمین نیست، این 3 به زودی داستان تراژیک ساکنان یوشیوارا را می فهمند که هنوز هم عذابشان می دهد. با فلش بک های پشت سر هم، یوروزویا شاهد عشق ابدی و محافظت از آن با روح و قلبشان می شوند. گینتاما: انکوزن شامل لحظات نفس گیر اکشن همراه با شوخ طبعی های همیشگی برای گینتوکی و دوستانش است.

قبل این که سایتاما مردی که امروز هست بشه، شدیدا تمرین کرد و جنگید که قهرمان بشه. با این که در همه نبردها یونیفرمش خراب میشد، به لطف خیاط محلی اش مجانی اصلاحش میکرد. با این حال یک روز، خیاط به اون میگه که به دلیل فشاری که یک باند محلی به اون میاره، باید مغازه رو ببنده. سایتاما تصمیم میگیره که بهش کمک کنه.

بعد از به پایان رسیدن آرک بدرود شینسنگومی ، دنیای گینتاما وارد فاز جدیدی شد. مرحله ای حساس که در اون شاهد به هم پیوستن حلقه های گینتامایی از بدو شروع اثر تا به الآن خواهیم بود. زمانی که یوروزویایی های شیطون بلا با یک مرخصی موقتی به سراغ یک واقعه بزرگ میرن و رخدادی که شاگردان شویو رو یک بار دیگه در کنار یکدیگر قرار میده. اینبار در این فصل از انیمه گینتاما ، بزرگان این انیمه از سرتاسر داستان میان تا سرانجام به نهایت سرنوشت خودشون برسن. از اومیبوزو ، شکارچی قهار و مشهور ، تا فعلیت های هاروسامه ای ها و بهشتی ها و اوتسورو و دیوونه بازی های کامویی.. گینتاما برمیگردد… گویی قراره سر هرکدوم از شخصیت های این اثر توی این سری با پنبه ی گوریل سنسی بریده بشه...

پس از فارغ التحصیلی از راهنمایی، رنتارو آیجو موفق می‌شود عشق دلش را اعتراف کند. متاسفانه او رد می‌شود و این صدمین رد شدن متوالی اوست. پس از تجربه شکست عاطفی پی در پی، او به یک معبد بخت باز کن می‌رود و با امید دعا می‌کند که سرانجام در دبیرستان دوست دختری پیدا کند. ناگهان خدای معبد ظاهر می‌شود و وعده می‌دهد که رنتارو در دبیرستان 100 نفر از جفت‌های روحی خود را ملاقات خواهد کرد. اگر چه ابتدا تردید داشت اما زمانی که دو تا از جفت‌های روحی‌اش هاکاری هانازونو و کارانه ایندا در همان روز ملاقات از علاقه‌شان به او ابراز کردند، حرف‌های خدا را پذیرفت. اما خدا فراموش کرد که یک موضوع کوچک را به رنتارو بگوید و آن هم این بود که اگر هر کدام از جفت‌های روحی‌اش نتوانند با او رابطه برقرار کنند، خواهند مرد. حالا رنتارو در یک ماجرای زندگی و مرگ گرفتار شده و تصمیم می‌گیرد با همه جفت‌های روحی‌اش قرار بگذارد. با یک قلبی که می‌تواند بین 100 دوست دختر تقسیم شود، رنتارو از زندگی دبیرستانی غیرمنتظره‌اش لذت می‌برد و خانواده رنتارو هم روز به روز بزرگ‌تر می‌شود!