انیمه‌های ژانر عاشقانه

کاتسوروگی کیما دانش آموز سال دوم دبیرستانی، یک بازیکن حرفه ای در بازی های شبیه ساز قرار ملاقاته (دیت سیمولاتور) و هیچ دختر 2 بعدی نیست که اون نتواند قلبش را تسخیر کنه و در اینتزنت به نام خدای تسخیر شناخته می شود. اون اتفاقاتی با جنی به نام السی قرارداد می بندد. السی که فکر می کرده کیما متخصص تسخیر قلب دخترهای واقعیه، از اون می خواهد که در گرفتن ارواح خبیسه که توی حفره خالی قلب دخترها پنهان می شوند کمکش کند. با عاشق شدن این دخترها می شود این ارواح را از قلبشان خارج کرد. اما مشخص می شود که السی اشتباه کرده و کیما هیچ تخصصی در نزدیک شدن به دخترهای واقعی ندارد. اما قرارداد بسته شده فسخ نمی شود مگر با مرگ دو طرف قرارداد...و حالا کیما برای نجات جون خودش و السی باید قلب دخترهای واقعی را تسخیر کند. اما این کار برای کسی که اعتقاد دارد "واقعیت یک بازی مزخرف است"، غیر ممکن به نظر می رسد...

کارمند دفتری، یوشیدا پنج ساله که روی همکارش، آیری گوتو کراش زده. جدا از اینکه بالاخره باهاش قرار میذاره، درخواستش فوراً رد میشه. مست و ناامید تا خود خونه تلو تلو خورد تا اینکه به یه دختر دبیرستانی برخورد که کنار خیابون نشسته. دخترک که به مکانی احتیاج داره که شبی رو سر کنه، تلاش در اغوا کردن یوشیدا داره. علیرغم پیشروی هاش، اونو به آپارتمان خودش راه میده. صبح روز بعد، دختری که خودشو سایو اوگیوارا معرفی میکنه، اعتراف میکنه که کل راه از هوکایدو تا توکیو رو پا به فرار گذاشته. بعد از شیش ماه عیاشی اون بطور دائم....

آکادمی میهاما در ظاهر مکانی برای دانش آموزاییه که برای برقراری ارتباط با اطرافیاشون دچار مشکل هستن، ولی اهداف واقعی تاسیس این اکادمی نامشخصه. در حال حاضر ۵ دختر با گذشته های تراژدیک و نامعلوم تو این اکادمی مشغول تحصیل هستن. با اینکه این دخترها مشکلاتی دارن ولی تونستن خودشون رو با محیط وفق بدن و در حال حاضر زندگی ساده و معمولی رو می گزرونن. ولی با ورود پسری به نام Kazami Yuuji همه چیز تغییر می کنه. یعنی Kazami می تونه کلید برگشت این دخترها به یه زندگی عادی باشه؟ اصلا Kazami Yuuji کیه؟ برای چی به این آکادمی اومده؟ یعنی امکان داره پسری که داره امید رو به زندگی این دخترها بر می گردونه خودش صاحب بزرگترین مشکلات و تاریکترین گذشته باشه؟

” چیهیرو فورویا ” دانش آموز یه دبیرستان پسرانه است که علاقه ی شدیدی به زامبی ها داره ، اون هر چیزی که مربوط به زامبی ها باشه رو جمع میکنه ، بازی های کامپیوتری ، فیلم ، مانگا ، حتی آرزوش اینه که یه زامبی دختر رو بوس بکنه . بعد از اینکه گربه ی مورد علاقه اش ” بابو ” بر اثر تصادفی میمیره ، اون سعی می کنه با استفاده از یه کتاب دست نویس قدیمی که طرز تهیه ی یه معجون احیا کننده رو نوشته ، گربه ی مرده اش رو به زندگی برگردونه . در همین منوال اون با دختری به نام ” رئا سانکا ” برخورد میکنه که از خونش فرار کرده .

مرد جوانی که به طور قطع در یک حادثه مرده بود، در دنیایی دیگر به عنوان یک بچه دوباره زاده میشود. او توسط حکیم قهرمان وطن پرست به نام Merlin Wolford نجات داده میشود و او نامش را Shin میگذارد. به عنوان نوه‌ی مرلین بزرگ شده و آموزه هایش را جذب خود میکند. بر اثر آن، قدرت های شکه کننده ای بدست می آورد. هرچند زمانی که 15 سالش شد، پدربزرگش مرلین گفت: یادم رفت که بهش شعور یاد بدم! اینجا، زندگی فانتزی و غیر متعارف یک پسر غیر عادی در دنیایی دیگر، شروع میشود!