انیمه‌های ژانر علمی تخیلی

ده سال از زمانی که دروازه بهشت در آمریکای جنوبی و دروازه جهنم در ژاپن پدیدار گشته میگذرد. در این دروازه ها قوانین فیزیک تغییر میکنند. هم زمان با پدیدار گشتن دروازه ها انسان هایی در ازای از دست دادن احساساتشان توانایی های ویژه ای بدست آوردند که به پیمانکارها معروف گشتند. در ژاپن و در نزدیکی دروازه جهنم، کارگاه کیریهارا میساکی خودش را درگیر مسائل مربوط به پیمانکار مرموز و قدرت مندی به اسم رمز "هی " میکند . هی معروف به دروگر سیاه، تحت امر سازمانی مرموز و با نفوذ قرار دارد و همزمان به مسائل مربوط به پیمانکارها می پردازد.

کاین یه دانش آموز معمولیه که عاشق رویدادهای خارق العاده است اون واقعا به وجود این مسائل اعتقاد داره! با این حال بعد از مواجهه شدن با هاروهی سوزومیا به سرعت میفهمه که” بله یکی مثل خودم که دیوانه ی این جود اتفاق ها باشه پیدا کردم” و وقتی هاروهی ابراز تاسف می کنه که” چرا ما یه باشگاه توی مدرسه نداریم که در باره ی ارواح و موجودات بیگانه و جن ها بشه توش فعالیت کرد؟” این جرقه تو ذهن کاین روشن میشه که” یافتم! بیا یه باشگاه تو مدرسه راه بندازیم که تخصصش تو مسائل خارق العادست!!” پس گروه اس.اُ.اس کارشو با یوکی ناگاتو ساکت و عاشق کتاب و میکورو آساهینا خجالتی و ترسو و ایتسوکی کوزومی همیشه خندون به همراه هارومی و کاین شروع میکنه! داستان ما هم درباره ی کارهای عجیب غریب این تیم و اندازه گیری آستانه ی تحمل و صبر کاین استوار شده

داستان تاریک و ناگفته دروازه اشتاینز که سر انجام به تلاش‌های اوکابه، دانشمند دیوانه، برای از یاد بردن شکستش در نجات ماکیسه کوریسو ختم میشه. اون تصمیم میگیره دیگه بی خیال بشه و برای اینکه بتونه همه اون ماجرا رو فراموش کنه، شخصیت اوکابه داشمند رو رها میکنه و عوض میشه.زمانی که همه چیز به نظر عادی دنبال میشه، اوکابه با ملاقات یکی از همکارای ماکیسه، دوباره با گذشته خودش روبرو میشه. اون همکار همچنین به اوکابه میگه که اون‌ها در حال آزمایش دستگاه جدیدی ان که میتونه حافظه افراد رو ذخیره کنه...

در نایت سیتی، که کلان‌شهری در کالیفرنیای آینده است، همه ی آرزو ها محکوم به مرگ اند. به عنوان نوجوانی که در خرابه‌های شهر زندگی می‌کند، دیوید مارتینز تلاش می‌کند که آرزوی مادرش را که رسیدن به اوج آراسکا است، را براورده کند. برای این امر، در حالی که مادرش به طور خستگی ناپذیر برای پشتیبانی از خوانواده‌اش کار می‌کند، او به مدرسه‌ی نخبگان آراسکا میرود.

داستان درباره مرد جوانی ست به نام ریوتو ساکاموتو. ریوتو هیچگونه آموزشی ندیده اما در بازی رزمی آنلاین به نام بتووم بالاترین امتیاز رو داره. یه روز، در یه جزیره استوایی بیدار میشه بدون اینکه بخاطر داشته باشه که چطور به اونجا اومده. اون شخصی رو در دوردست میبینه و درخواست کمک میکنه. اما، اون شخص با پرتاب کردن یه “بیم” بُمب به درخواستش جواب میده. در همون لحظه، ریوتو دوموضوع رو میفهمه: اول اینکه زندگیش در خطره، و دوم اینکه الآن در دنیای بتووم قرار داره!

جمهوری سن مگنولیا. برای مدت زیادی، این کشور توسط همسایه اش، پادشاهی گیادیان، محاصره شده بوده که پهبادهای بی سرنشینی به اسم لژیون رو ساخته. پس از تحقیقات دردناک، جمهوری بالاخره موفق میشه که پهبادهای خودش رو بسازه که این جنگ یک طرفه رو لااقل بدون تلفات کنه - البته این چیزیه که دولت ادعا میکنه. در واقع، هیچ جنگ بدون خونریزی ای وجود نداره. پشت دیوارهای محکم که از 85 منطقه جمهوری محافظه میکنن، "بی وجودات" منطقه 86 وجود داره.

یک روز تاکامیا ناهو نامه ای از ده سال آینده خودش دریافت می کنه ، نامه خطاب به ناهو و در نامه تمامی حوادث روزمره زندگی اوم مو به مو با جزئیات پیش بینی شده حتی ورود دانلود آموز انتقالی به نام ناروسه کاکرو… در نامه ناهو آینده مدام و مدام از ناهو گذشته معذرت خواهی می کنه و اظهار تاسف می کنه و از ناهو گذشته می خواد تصمیم درستی در قبال کاکرو بگیره … قسمت تکان دهنده نامه اونجای هست که درش نوشته شده کاکرو ۱۰ سال آینده در کنار او و هیچ کدوم از دوستانش نیست به همین خاطر ناهوی آینده تو نامه اش می خواد با دقت مراقب کاکرو باشه و …

نائوتو ناندابا یه کلاس ششمی عادیه که توی شهری که زندگی میکنه که هیچ چیز خارق العاده ای توش اتفاق نمیوفته. وقتی برادرش تاسوکو برای بسکتبال بازی کردن توی آمریکا از شهر میره، وظیفه نائوتو میشه که از هرچیزی که تاسوکو پشت سر گذاشته مراقبت کنه - از حساب بانکیش گرفته تا دوست دختر سابقش مامیمی سامجیما که از وقتی تاسوکو رفته چشم از نائوتو برنداشته.