انیمه‌های ژانر دختران جوان

میتو یک مرد زیبا است. اینقدر زیبا که تمام زن های رستورانی که در آن کار میکند روزانه برای او صف میکشند. وقتی که صاحب رستوران از او خسته میشود، میتو را اخراج میکند و او را بی کار میکند و میتو دیگر جایی را ندارد که خانۀ خود حساب کند. میتو در ادامه به یک کافه میرود و با یک شیشۀ شکسته دستش را میبرد. یک مرد به اسم روکا سائوتومه میتو را میبرد که به زخمش رسیدگی کند، ولی به جایش خون میتو را لیس میزند.

«ایچیگو مومومیا» برای شروع دبیرستان و عاشق‌شدن هیجان‌زده است. او وقتی با «ماسایا آئویاما» آشنا می‌شود بلافاصله به او علاقه پیدا می‌کند. هنگامی که «ایچیگو» متوجه می‌شود که «آئویاما» علاقه زیادی به محیط زیست دارد، از این فرصت استفاده می‌کند و به لطف چند بلیط نمایشگاهی درباره حیوانات درحال‌انقراض، از او درخواست می‌کند که با او به یک قرار عاشقانه بیاید. در طول قرار ملاقات، «ایچیگو» با نوری مرموز برخورد می‌کند و غش می‌کند. وقتی با دیدن «آئویاما» از خواب بیدار می‌شود، آسیبی ندیده است، اما هر دو باید از دست یک موش غول‌پیکر فرار کنند! «ایچیگو» برای نجات جانشان، قدرت‌هایش را بیدار می‌کند و با مهارت‌های یک گربه به یک قهرمان تبدیل می‌شود؛ قهرمانی که به زودی در «پروژه‌ی میو» عضو می‌شود تا جهان را نجات دهد...

در این انیمه تاکاشی ناتسومه، پسری است که می تواند ارواح را ببیند، زیرا او کتاب دوستان را از مادربزرگش ریکو به ارث برده است. این کتاب حاوی نام ارواح است که توسط ریکو قید شده است و ماموریت ناتسومه این است که این نام ها را به صاحبان واقعی آنها بازگرداند. ناتسومه و نیانکو-سنسه به سفر خود ادامه می دهند و با ارواح جدید روبرو می شوند و وارد ماجراجویی های تازه می شوند. این فصل نوید شخصیت های جدید و کاوش عمیق تر در مورد رشد ناتسومه را می دهد و مبارزات درونی و روابط در حال تکامل او را برجسته می کند.قهرمان داستان، پسری است که می تواند ارواح را ببیند و "کتاب دوستان" را از مادربزرگش به ارث برده است. صدای آرام و ملایم او با صدای هیروشی کامیا، مهربانی و قدرت ناتسومه را به تصویر می کشد. نیانکو-سنسه یک محافظ خودخوانده به شکل یک گربه خوش شانس است که می تواند به روح قدرتمند مادارا نیز تبدیل شود. او با صدای کازوهیکو اینوئه، هر دو جنبه کمدی و قابل اعتماد نیانکو-سنسه را زنده می کند.

«شکلا میلیور» و «وانیلا میوکس» دو جادوگر هستند که از دوران کودکی با یکدیگر دوست‌اند و حالا در مسابقه‌ای شرکت کرده‌اند تا بفهمند چه کسی ملکه بعدی دنیای سحر و جادو خواهد بود. با این حال آن‌ها متوجه می‌شوند که در این رقابت، در برابر یکدیگر قرار گرفته‌اند! حال برای برنده‌شدن، هر دو شرکت‌کننده باید در دنیای انسان‌ها به مدرسه بروند و روابطی را ایجاد کنند تا دوستی و عشق را از قلب‌های آنان دریافت کنند. اما اگر یک انسان قلب و عاطفه‌ی خود را به یک جادوگر بدهد، چه تهدیداتی آن موجودات فانی را تهدید خواهد کرد..؟

خاطرات چه خوب و چه بد، بخش جدایی‌ناپذیر دوران دبیرستان است. چه معاشرت با دوستان باشد چه شب‌بیداری برای امتحانات، هر کسی از آن دوران چیزهایی را به یاد خواهد آورد. در یک دبیرستان خاص، یک کلاس با رویدادی مواجه می‌شود که می‌تواند باعث شود افراد با ناراحتی به دوران دبیرستان خود نگاه کنند: مرگ یک دانش‌آموز. 
او تومی کاوکامی، دختری محبوب با زیبایی تقریباً فراطبیعی است. مرگ او به خصوص دلخراش بود: بدن او تکه تکه شده بود و تکه‌هایش پراکنده شده بود. در حالی که کلاس سعی می‌کند با این وضعیت کنار بیاید، با شنیدن صدای آشنایی که از در ورودی آن‌ها را صدا می‌زند و برای تأخیر عذرخواهی می‌کند، شوکه می‌شوند. این دختر با موهای مشکی و خال زیبایی زیر چشم چپ، تصویری دقیق از همکلاسی به قتل‌ رسیده آن‌هاست. اما او نمی‌تواند واقعاً کاوکامی باشد، می تواند؟