انیمه‌های ژانر پسرانه

ساکاموتو تارو را بزرگترین آدمکش حرفه ای تمام دوران می دانند. او که خیلی ها از آن می ترسند، بر بام دنیای جنایت ایستاده بوده تا اینکه با زنی آشنا و سپس عاشق او می شود. در نتیجه، ساکاموتو زندگی جنایتکارانه خود را رها می کند و اکنون در قالب یک مرد خیکی به عنوان مدیر یک سوپرمارکت کار می کند. اما پشت سر گذاشتن گذشته مشکوکش دشوارتر از آن چیزی است که ساکاموتو در ابتدا تصور می کرد. بسیاری از رقبا و شرکای سابق او باور ندارند که او واقعاً تجارت را ترک کرده است و به امید آن هستند که این ظاهرسازی جدیدش را آشکار کنند. ساکاموتو که توسط خانمش از کشتار منع شده است، باید راه‌های خلاقانه‌ای بیابد تا دشمنانش را دور از چشم او تحت سلطه خود درآورد و از آسیب رساندن آنها به خانواده، فروشگاه و شهر کوچکی که در آن زندگی می‌کند جلوگیری کند. 

ایروما سوزوکی بعد از کلی سختی و گرفتاری، هویت خود را بعنوان یک انسان در دنیای شیاطین مخفی کرده و زندگی آرامی دارد. حال در این دنیا یک هدف را دنبال می کند: او میخواهد در رده بندی بالاتر رود و قدرتمندتر شود!
اما این نقشه با تعطیلی موقت باشگاه Iruma خراب می شود و مجبور به عضویت در شورای دانش آموزی می شود؛ جایی که به سختگیری برای دانش آموزهای شلوغ معروف شده. رئیس شورای دانش‌آموزی هم دختری مغرور و دوست شخصیت مرد اصلی، به نام Amelie است. با اینکه ایروما به برنامه‌ی سفت و سخت و قوانین زیاد عادت ندارد، اما مصمم به اثبات خودش و کمک به آمِلی و بقیه‌ی اعضای شوراست.
اما اوضاع زمانی پرتنش می شود و از کنترل خارج می شود؛ که بخاطر یک اتفاق شخصیت آمِلی کاملاً عوض شده و آبروی شورای دانش‌آموزی به خطر می افتد. باید ببینیم شخصیت اصلی می تواند از از بدتر شدن همه چیز جلوگیری کند؟

با وجود گذراندن زمان زیادی با تاکاگی، نیشیکاتا همچنان در تلاش است تا نقشه کاملی برای شکست دادن این استاد شوخی ها پیدا کند. نبرد هوش، رقابت مهارت‌ های فیزیکی، آزمونِ شجاعت و هر استراتژی‌ که او برای برملا کردن نقاط ضعف تاکاگی به کار می‌برد، بی‌فایده است.
برعکس تلاش‌های بی فایده‌ شخصیت پسر تنها عیب‌های بیشتری از خودش را آشکار می‌کند، که دوست او از آن‌ها برای بهتر کردن شیطنت هایش استفاده می‌کند. به خاطر تعاملات زیاد آن‌ها، در کلاس شایعاتی درباره‌ی او و تاکاگی پخش شده.

پس از حمله‌ی غافلگیرانه و وحشیانه‌ی نیروهای پادشاه کوئینسی، افراد ساکن جامعه روح زخم‌های خود را التیام می‌بخشند و برای از دست ‌رفتگانشان سوگواری می‌کنند. بسیاری از کاپیتان‌های شینیگامی باقی‌مانده در حال تمرین برای مبارزه بدون بانکای (تکنیک نهایی که توسط سرسخت‌ترین جنگجویان به کار برده می‌شود) هستند. در حمله‌ی قبلی، ایچگو کوروساکی به سختی توانست خشم ترسناک هواچی را دفع کند.
ایچگو برای اینکه در نهایت دشمن خداگونه خود را شکست دهد و متحدانش را نجات دهد، اکنون باید تحت آموزش سختی قرار گیرد که او را فراتر از محدودیت‌های فیزیکی، احساسی و ذهنی ‌اش قوی کند. هرچند هواچی در این شرایط از قبل دست بالا را دارد، او همچنین با موفقیت اوريو ایشیدا دوست نزدیک و رقیب ایچگو را برای جانشینی خود جذب می‌کند. در حالی که ایچگو برای به دست آوردن قدرت جدید تلاش می‌کند، کاپیتان‌های شینیگامی برای بقا و زمان خریدن مبارزه می‌کنند.

يک سال پس از آنکه "لالا" به زمين آمد، بسيار مصمم است که "ريتو" را به خودش جذب کند و تمام تلاشش را مي‌کند، با وجود اين‌که مي‌داند "ريتو" درواقع جذب "هارونا" شده است. "ريتوي" بيچاره بايد با لحظات دشواري روبه‌رو شود چرا که خواهران دوقلوي "لالا"، "نانا" و "مومو" حالا در يک خانه همراه خواهران قابل اطمينان "ريتو"، "ميکان" و "سلين" زندگي مي‌کنند. تفريح و دردسر به همراه دوستان ديگر آن‌ها از مدرسه و بسياري کاراکترهاي ديگر در انتظار هستند، با اختراعات معمولا فاجعه‌آميز "لالا"، قرار داد "يامي" براي کشتن "ريتو" و بسياري مسائل در انتظار ديگر از فصل اول.

زمانی که گینتوکی ساکاتا بیرون بود، یوروزویا رهبر جدیدی برای خودشان پیدا کردند: کینتوکی، همزاد موطلایی گینتوکی. گینتوکی برای بدست آوردن جایگاه قبلی اش، نیاز به کمک اطرافیانش دارد، مشکل اینجاست که کسی او را به یاد ندارد! بین کینتوکی و گینتوکی، چه کسی ادعای تاج را خواهد کرد؟ به علاوه، یوروزویا سفری به منطقه چراغ قرمز یوشیوارا برای کمک به فاحشه سابق برای پیدا کردن عاشق گمشده قدیمی اش می کنند. هر چند که منطقه در سطح زمین نیست، این 3 به زودی داستان تراژیک ساکنان یوشیوارا را می فهمند که هنوز هم عذابشان می دهد. با فلش بک های پشت سر هم، یوروزویا شاهد عشق ابدی و محافظت از آن با روح و قلبشان می شوند. گینتاما: انکوزن شامل لحظات نفس گیر اکشن همراه با شوخ طبعی های همیشگی برای گینتوکی و دوستانش است.