انیمه‌های ژانر یائویی

"کاری میکنم که بدنت قادر به فراموش کردن مال من نباشه" سایجو تاکوتو 5 ساله که به عنوان " شماره 1 بغلی ترین فرد" شناخته میشه، دزیده شده. دزدیدن رعدش توسط یک بازیگر تازه وارد با 3 سال سابقه، آزومایا هستش. از طرفی لبخند درخشان خالص آزومایا، روی رفتار لجوجانه تاکوتو تأثیر گزاشت. حتی وقتی که تاکوتو هشدارشو رو درجه آخر تنظیم کرد، آزومایا تاکوتو رو تو وضعیت خجالت آور مستی گیرش آورد و ازش به عنوان باج گیری استفاده کرد. در عوض سکوت آزومایا، آزومایا ازش اینو خواست : "لطفا بزار بغلت کنم... بغلم کن، شماره 1 بغلی کی بودی تو؟ " چرا این داره چرت و پرت میگه. شامل مقدار زیادی از بقیه داستان های تعلیقی عشقی هم میشه.

عشق‌های اول گیج‌ کننده هستند. ریتسو اونودرا که به تازگی به عنوان ویراستار مانگای شوجو در انتشارات معروف ماروکاوا استخدام شده، کاملاً پریشان است. کار کردن زیر نظر ماسامونه تاکانو که فردی جدی و فوق‌العاده است، به خودی خود سخت است. با این حال، ماسامونه نه تنها اولین عشق دوران راهنمایی ریتسو است، بلکه ناگهان اعلام می‌کند که اونودرا را دوباره عاشق خودش می‌کند.
یوشی ‌یوکی کاتوری، ویراستار دیگری در همان بخش بدون اینکه آن‌ها بدانند، با چیاکی یوشینو مانگاکار محبوب رابطه دارد. با این حال، چیاکی بی‌خیال متوجه نمی‌شود که دوست دبیرستانی‌اش یوو یاناسه، احساسات عمیق‌تری نسبت به او دارد. هاتوری که شخصیتی آرام اما دلسوز است، به سادگی از عشق خود دست نمی‌کشد.
عاشق شدن برای اولین بار در سن 31 سال قطعاً دردسرساز است. شوتا کیسا، ویراستار دیگری با کو یوکینا، دانشجوی 21 ساله‌ رشته‌ی هنر، دوست است. کیسا با وجود اطمینان‌های یوکینا، نمی‌تواند به این شک و تردید غلبه کند که آیا کسی مثل او واقعاً لایق دوست‌پسر جوان‌تر و جذاب خود هست یا نه.

پس از سه سال زندگی مشترک رابطه‌ میساکی تاکاهاشی و آکی هیکو اوسامی به خوبی پیش می رود. اما در هر رابطه‌ عالی‌ مشکلاتی پیش می‌آید، و مشکلات آن‌ها نیز تازه شروع شده است. با ظهور رقیب جدیدی در افق اوساگی نگران احساسات تاکاهاشی نسبت به خودش می‌شود.
از طرفی ریوئیچیرو ایساکا همیشه عاشق دخالت در زندگی عاشقانه‌ دو شخصیت اصلی بوده، اما زندگی عاشقانه‌ی خود او هم بدون مشکل نیست. ایساکا و منشی ‌اش کائورو آساهینا، چند سالی است که با هم قرار می‌گذارند؛ با این حال، آساهینا ترجیح می‌دهد زندگی حرفه ‌ای و شخصی خود را از هم جدا نگه دارد، که اغلب منجر به شرایط عجیبی بین آن‌ها می‌شود.
در مورد نوآکی کوساما و هیروکی کامیجو، حالا که حرفه‌ی آن‌ها بالاخره به ثمر نشسته، دیگر به سختی همدیگر را می‌بینند. با کم شدن زمان‌هایی که با هم می‌گذرانند، تردیدها و حس های بد بین آن‌ها نفوذ می‌کند. همچنین اختلاف سنی 17 ساله‌ شینوبو تاکاتسوکی و یو میاگی، مانعی همیشگی در رابطه‌ی آن‌ها بوده است. زوج‌های دوست‌داشتنی جونجو رومانتیکا، جونجو ایگویست و جونجو ترور دوباره برگشته‌اند؛ این بار با یک عضو جدید: جونجو میستیک!

تنها رویایی که شوییچی داشت این بود که در جای پای آیدول پاپ مورد علاقه اش، ریویچی ساکوما و بند نیتل گرسپر، قدم بردارد و راه آنها را دنبال کند. او به همراه بهترین دوستش هیرو، یک بند به اسم بد لاک (شانس بد) تشکیل می دهند و حتی می توانند که توسط یک ناشر موسیقی بزرگ حمایت شوند. اما متاسفانه، موعد مقرری که استودیو به آنها داده نزدیک است و شوییچی هنوز برای هیچ کدام آهنگ ها متن ترانه ننوشته است. چیزی که او نیاز دارد تنها کمی الهام است، اما اخیراً مقداری در این زمینه ضعف داشته است. با وجود این که هیرو به او پیشنهاد می دهد تا دوست دختری پیدا کند، سرنوشت برنامه های دیگری برای او دارد... یک شب دیر وقت در حالی که شوییچی در حال قدم زدن در یک پارک است، آخرین متن ترانه شوییچی پرواز می کند و روی پای غریبه جذابی که نفس او را بند می آورد، می نشیند. متاسفانه، از قرار معلوم، این غریبه مرموز رمان نویس معروف ایری یوکی است‌. او بصورت کامل شخصیت و امید های خواننده جوان را خورد می کند و یه او می گوید که هیچ استعدادی ندارد. حال، شوییچیِ عصبانی شده، از شدت خشمگین بودن آهنگ خود را کامل می کند، فقط برای این که دوباره یوکی را ببیند و با او رودررو شود. اما چیزی که به او انگیزه می دهد خشم است یا عشق؟

یوکی در یک یتیم خانه زندگی میکند و دارای قدرتهای خاص است . طی یک توطئه و تهدید به مرگ ، توسط یک شخص ناشناس و بسیار مرموز نجات پیدا میکند ولی یوکی در میابد که آن شخص برایش بسیار آشناست ولی بخاطر نمی آورد . به مروز زمان زندگی یوکی دستخوش اتفاقات پیچیده و بعضاً دشوار میشود و افراد مرموز زیادی قصد جان اون و نجات جان او را دارند .

از شب اولین اجرای زنده گروه «گیون»، رابطه مافویو ساتو و ریتسوکا اونویاما مسیر همواری را طی کرده است. عشق مشترک آن‌ها به موسیقی پیوندشان را تقویت می‌کند و هر لحظه که با هم می‌گذرانند، آن‌ها را بیشتر از همیشه به هم وابسته می‌کند. با این حال، زمان‌هایی خواهد رسید که آن‌ها با شکست مواجه خواهند شد و هر دو در آشفتگی درونی خود غرق می‌شوند. باید ببینیم در این لحظات اوضاع چگونه پیش می رود؟

یو کیکا پس از یک‌سری اتفاقات ناگوار و با شانس خیلی کمی که دارد، برای بهتر شدن زندگی فقیرانه اش به صورت پاره وقت کار می‌کند. او پس از رویارویی عجیب با مرد مو سفیدی در یک گاراژ، از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود که در یک حادثه‌ی ناگهانی جان باخته و به یک روح تبدیل شده است!
مردی که با او روبرو شده بود تانموکو کی، سیزدهمین یومشی از خاندان تانموکی یا همان بلند پایه ‌ترین خانواده‌ جن‌گیر چین معرفی می‌شود. او با دیدن روح سرگردان به کیکا فرصتی برای بستن یک پیمان می‌دهد: او از یو در برابر انسان‌ها محافظت می‌کند و در عوض، یو باید سایه‌ روحی او شود و همیشه او را در امان نگه دارد.
از آن به بعد، این دو با چالش‌های عجیبی در دنیای ارواح روبرو می‌شوند و تلاش می‌کنند تا اطرافیان خود را از شر ارواح خطرناک در امان نگه دارند. در این مسیر، پیمانی که آنها بسته‌اند به چیزی فراتر از آن تبدیل می‌شود؛ پیوندی که هیچ‌کدام از این دو انتظارش را نداشتند. پشت نقش‌هایشان به عنوان ارباب و خدمتکار شکل بگیرد...