انیمه‌های ژانر کمدی

سایتو با وجود داشتن مهارت‌های گسترده در زمینه تعمیرات، به شدت دست کم گرفته شده و دستمزد پایینی دریافت می‌کند. وقتی اعتراض می‌کند، رئیسش او را اخراج کرده و ادعا می‌کند که به راحتی قابل جایگزینی است. گویی بدشانسی او تمام‌نشدنی است، سایتو به زودی خود را در آستانه برخورد با یک کامیون در راه خانه می‌بیند.
به طرز شگفت‌آوری، سایتو نمی‌میرد؛ بلکه به جهانی دیگر منتقل می‌شود. در آنجا با گروهی متشکل از رائلزا شوالیه زن، لاپانپان پری ماه و مورلاک جادوگر آشنا می‌شود که همگی به طور تصادفی در جستجوی عضوی جدید با مجموعه مهارت‌هایی مشابه سایتو هستند. در طول زمان همراهی با آن‌ها، سایتو از تخصص خود برای کمک به اعضای گروه استفاده می‌کند و به زودی به شناختی دست می‌یابد که هرگز فکرش را نمی‌کرد.
با این حال، حضور سایتو ممکن است عاملی باشد که گروهی متنوع از افراد را از مکان‌های مختلف به هم متصل کند و به تدریج سرنوشتی را آشکار کند که می‌تواند تغییرات بزرگی در این جهان ایجاد کند.

با پایان تعطیلات تابستانی، نیشیکاتا مشتاق است تا جدیدترین شوخی‌های خود را امتحان کند و بالاخره یک بار برای همیشه از همکلاسی ‌اش تاکاگی پیشی بگیرد. او با وجود باخت‌های پشت سر هم، به تدریج در حال درک سطح طنز عجیب و جالب تاکاگی است.
با این حال، او به زودی متوجه می‌شود که انگیزه‌های تاکاگی از اذیت کردن او، ممکن است آن چیزی نباشد که در ابتدا تصور می‌کرد. با این حال، یک چیز قطعی است: هر روزی که سرگرم‌ طراحی نقشه و رقابت می شوند، به یکدیگر بیش از قبل نزدیک می شوند.

وقتی ستاره ی ملی کوساکابِ یوکا ناگهان با دنیای کسب و کار و سرگرمی خداحافظی می کنه!باعث شکه شدن جهان و افسردگی هاتا کُساکو ی نوجوان که از بزرگترین طرفدارهای یوکا بود میشه!همکلاسی های اون تو دانشگاه کشاورزی با کلی زحمت موفق شدند اونو از تو اتاقش بکشند بیرون و دوباره سر کلاس درس بیارند!اما در کمال تعجب خود یوکا به عنوان یک دانش آموز انتقالی وارد دانشگاه اونها میشه تا در کلاسها با نام کیموشیتا رینگو شرکت کنه.در اینجاست که کُساکو تصمیم میگیره دختر رویاهاشو هر طور که شده بدست بیاره و بفهمه دلیل اومدش به این دانشگاه چیه!

ماجرایی در دنیایی دیگر که پر از دختران زیبا و قدرت های مثل بازی های ویدیویی در خدمت شما؛ آرزوی هر طرفدار انیمه‌ایست مگر نه؟ ولی برای اوسامو دازای افسرده اینگونه نیست، که ترجیح میدهد مرده باشد. و وقتی که به دنیایی دیگر فرستاده میشود، بازی های رایانه‌ای ساخته نشده بودن و در ۱۹۴۸، تمام این ماجراهایی که انگار از کتابی فانتزی اند، اصلا برای او که دنبال جایی برای شاعرانه مردن است، خوب نیست. ولی هرچقدر هم که میخواهد جانش را به خطر بی‌اندازد، همه چیز در آخر خوب پیش میرود. به دنیایی که شاد و شنگول است و قهرمانش میخواهد خودکشی کند خوش آمدید!