انیمه‌های ژانر کمدی

برادر و خواهری به نام های تاموتسو و نیواکا دنکی گای، در حال خرید در آکی‌هابارا هستند که ناگهان توسط هیولاهای کاسپلی خون آشام تحت حمله قرار می‌گیرند! این موجودات که «باگد وان» نامیده می‌شوند، قادرند با گاز گرفتن هر کسی او را تسخیر کنند و به زودی شروع به ایجاد آشوب در سراسر شهر می‌کنند.
تاموتسو که خود را در معرض خطر یکی از این موجودات می‌بیند، توسط ماتومه مايوناکای مرموز و مجهز به چوب بیسبال نجات می‌یابد. آن‌ها با هم چندین رویارویی دیگر با باگد وان‌ها را پشت سر می‌گذارند، اما پس از مدتی تاموتسو در حین محافظت از ماتومه به شدت زخمی می‌شود.
ماتومه بدون هیچ انتخاب دیگری، او را به عنوان یک باگد وان سطح بالا احیا می‌کند؛ درست مانند خودش! تاموتسو و ماتومه به همراه آریسا آهوکاینین، کاسپلی‌کار مشتاق، گروهی به نام «مایونز الکتریکی» را تشکیل می‌دهند و شروع به نابودی باگد وان‌ها به تنها روشی که می‌شناسند می‌کنند: کندن لباس‌های آن‌ها و در معرض نور خورشید قرار دادنشان!

میگه: یوکیناری وقتی بچه بوده مورد ازار و اذیت و سو استفاده دخترا قرار میگرفته و حالا توی دبیرستان،تو یه شرایط نادر قرار گرفته: هر وقت دخترا لمسش می کنن یا حتی نزدیکش میشن،بدنش تاول میزنه.حالا تصور کنید که چه قد تعجب میکنه وقتی که به طور ناگهانی فرستاده میشه به شهر سرن ها تو یک دنیای مرموز که به شکلی نامریی دور زمین میچرخه و بیشتر جمعیت اونجارو زن ها تشکیل میدن.خوشبختانه،یوکیناری یه دوست جدید پیدا میکنه،میهارو چان،کسی که به شکلی عجیب اونو تحت تاثیر قرار نمیده.(باعث تاول زدنش نمیشه).

مردی با اشتیاق به ماشین‌های فروش خودکار از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود که نه تنها مرده است، بلکه به عنوان یکی از ماشین‌های محبوبش دوباره متولد شده! اگرچه او یک وسیله مدرن در دنیای فانتزی است، اما برای ادامه زندگی به پول نیاز دارد. او در یک مکان گیر کرده است تا اینکه دختر جوانی به نام «لامیس» با او برخورد می‌کند. «لامیس» که از نوشیدنی‌ها و غذاهایی که این ماشین می‌فروشد شگفت‌زده می‌شود، او را به راحتی بلند می‌کند، به روستای Clearflow Lake می‌برد و در آنجا رسماً او را باکسو (Boxxo) می‌نامد؛ ماشینی که به زودی تبدیل به بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی روستاییان می‌شود...

در راه مدرسه اش جونیچی ناگاسه جون یه دخترو از خطر نجات میده.بعد به عنوان برداشت اشتباه اون دختر رو می بوسه. و بدون اینکه بفهمه چه اتفاقی افتاده و چرا،اون دختر سرش جیغ میکشه و بهش میگه برو بمیر.اسم اون دختر یوهی کاتاگیری بوده و یه دانش آموز جدید و مسئله جالب تر برای جونیچی و خواهر کوچیکترش میناتو ،این بوده که پدرشون ترتیبی میده تا یوهی همسر آینده جونیچی بشه!البته ازدواج با اون منحرف احمق آخرین چیزیه که یوهی بهش راضی میشه! و حالا زندگیه مدرسه ایه دیوانه کننده جونیچی با تازه عروس سوری اش آغاز میشه…

“شینیچیرو” برای پرداخت اجاره خونه اش تصمیم میگیره دنبال کاری بگرده و معلمش بهش پیشنهاد میده برای یه نفر تو خونه کار کنه و اون شخص دختری به اسم “ساکویا” ۳۷امین رییس خاندان “شیمازو” بود که وظیفه اش شکار موجودات عجیب و ناخواسته است . شینیچیرو تصادفی یکی از اون موجوداتی رو که ساکویا گرفته بود ، آزاد می کنه و مجبور میشه بهش کمک کنه تا دوباره اونُ بگیره . یک داستان کمدی از شکار مخلوقات شروع می شه !