انیمه‌های ژانر سینن

«کنجی گیون» یک دانش‌آموز کوتاه‌قد اما پر‌جنب‌و‌جوش در دبیرستان «کاناگاوا» است. درست پس از مراسم افتتاحیه‌ی مدرسه، او با «سومیاکی ایواشیمیزو» که دانش‌آموزی قد‌بلند اما ترسو به شمار می‌رود آشنا می‌شود و هردوی آن‌ها برای تماشای مسابقه راگبی دعوت می‌شوند. وقتی «گیون» مسابقه را تماشا می‌کند، متوجه می‌شود که با وجود امتیازاتی که مردان بزرگ و قدبلند در این مسابقه دارند، اما موقعیت‌هایی هم برای افرادی با هر شکل و اندازه وجود دارد. در نتیجه او بلافاصله متقاعد می‌شود که ورزشی را پیدا کرده که می‌تواند علی‌رغم قد کوتاهش، در آن برتری داشته باشد؛ در نتیجه او در تیم راگبی دبیرستان ثبت نام می‌کند. اگرچه «ایواشیمیزو» در امتحان ورودی رد می‌شود، «گیون» نمی‌تواند بهانه‌های «ایواشیمیزو» را بپذیرد و او را دوباره به راگبی می‌کشاند. تمرین آن‌ها شدیدتر از قبل می‌شود، چراکه قصد دارند قهرمان «هانازونو»، مسابقات ملی راگبی دبیرستان شوند!

حین امتحانات فیزیکی، میا، سنتوریا و مرو کشف میکنن که به خاطر غذای خوشمزه کیمیهیتو کوروسو زیادی اضافه وزن پیدا کردن. برای درمانش، پولت پیشنهاد میده که از استخر و باشگاه جدیدش استفاده کنه، قبل از این که کامل احداث بشه. با این حال، همش عشق و حال نیست، و روحیه رقابت طلبی این 3 دختر شروع به گر گرفتن میکنه. در همین حین، وقتی رکنرا آراکنرا از خانواده ـش نامه میگیره، میفهمه که اونا میخواد ببیننش و به خاطر اتفاقی که باعث انتقالش شد عذرخواهی کنن. ولی اینطور که پیدا میشه، نه تنها میخوان عذرخواهی کنن، بلکه میخوان برش گردونن!

پس از کمپین موفقیت‌آمیز سانیو، ارتش شین به رهبری فرمانده “شین”، به رویای پادشاه ینگ ‌ژنگ برای متحد کردن چین نزدیک‌تر می‌شود. با فتح بخش قابل توجهی از قلمرو ایالت وی، چین اکنون به سمت شرق و باقیمانده ایالت‌های در حال جنگ متمرکز شده است.
در همین حال “لی موو” استراتژیست برجسته و نخست‌وزیر جدید ایالت ژائو، از فرصت آتش‌بس موقت با چین برای مذاکره بدون وقفه با سایر ایالت‌ها بهره می‌برد. ناگهان ینگ ‌ژنگ از حمله ارتش‌های ایالت‌های چو، ژائو، وی، هان، یان و چی به خاک چین مطلع می‌شود. ‌یه ‌ژنگ که دیر متوجه حیله لی مو شده است، به سرعت مشاوران خود را برای تصمیم گیری لازم در برابر ارتش ائتلافی شش ایالت که در آستانه مرزهای چین قرار دارند جمع می‌کند. برای اولین بار در تاریخ چین در معرض خطر جدی قرار گرفته و این کشور باید از تمام منابع و استراتژی‌های خود برای نجات از نابودی استفاده کند.

پسری که تنها تو توکیو زندگی می کنه ، یه روز تو ایستگاه قطار دختری خوشگل می بینه که لباس ژاپنی قدیمی پوشیده و از او آدرس محلی رو می پرسه که تو همسایه گی خونه ی Kaoru هستش ولی وقتی به اونجا می رسن چیزی به جز خرابه پیدا نمی کنن ، Kaoru اونو به خونش دعوت می کنه و وقتی ازش آدرس بیشتری می خواد دختره بهش یه عکس نشون میده که توش دوتا بچه کوچولو هستن ، Kaoru فوراً می شناسه و اون یکی بچه Aoi Sakuraba دوست دوران کودکیشه که قرار بود با هم ازدواج کنن این دختر خوشگل همون Aoi بود که این همه راهو اومده بود تا با Kaoru ازدواج کنه . افشای راز او نه تنها باعث شگفت زدگیش میشود بلکه به یادش می آورد که به چه دلیلی از از خانواده هانابیشی جدا شده است