انیمه‌های ژانر آوانگارد

در شهر کوروزو چو، کیری گوشیما یه زندگی نسبتا معمولی رو با خانوادش داره. یه روز که اون داره به ایستگاه راه آهن بره تا دوست پسرش شویچی سایتو رو ببینه، اون پدرشو میبینه که به یه صدف حلزون توی یه کوچه خیره شده. اون با این که مشکلی دراین باره حس نکرده، مشاهده این رویداد رو با شویچی در میون میزاره و اونم می گه که پدر اون هم اخیرا رفتارهای عجیبی داشته. شویچی می گه علاقش به ترک شهر با کیری بیشتر شده و می گه که شهر پر شده از حلزون. اما میل شدید پدر شویچی به این شکل های حلزونی مرگبار میشه و یه سری حوادث وحشتناک و غیرقابل توضیح شروع به رخ دادن می کنن که باعث می شه که بقیه ساکنین کوروزو چو هم به تدریج دیوانه بشن.

هر هفته ساعت 5 بعد از ظهر، پیرمردی با ماسکی زردرنگ در زمین بازی کودکان ظاهر می‌شود و داستان‌های ارواحی که بر اساس اسطوره‌ها و افسانه‌های بومی ژاپنی شکل گرفته‌اند را برای آن‌ها تعریف می‌کند. این مرد داستان‌های ترسناک پشت دوچرخه‌اش را با استفاده از روش سنتی کامیشی‌بای (درام کاغذی) تعریف می‌کند و هر هفته یک داستان جدید به نمایش می‌گذارد...

زندگی برای کانا کوموتو و دوستانش در شهر کوچک ژاپنی شان به آرامی می‌گذرد. هر روز شبیه روز قبل است و به نظر می‌رسد روزهای آینده هم همینطور خواهد بود. کانا به مدرسه می‌رود، با دوستانش می‌گردد و از لاک زدن به ناخن‌ها و گوش دادن به موسیقی لذت می‌برد. اما به نظر می‌رسد هیچ اتفاق خاصی قرار نیست رخ دهد.
کانا و دوستانش برای تغییر روال، تصمیم می‌گیرند موشکی با بطری بسازند و آن را به فضا پرتاب کنند، حتی اگر احتمال رسیدن آن به فضا هم کم باشد. با این حال، درست زمانی که موشک کامل می‌شود، ناگهان رباتی به آن برخورد کرده و آن را نابود می‌کند. پس از آن به سرعت، زنی با موهای صورتی ظاهر می‌شود و ادعا می‌کند که یک بازرس کهکشانی است.
زندگی کانا به سرعت هیجان‌انگیزتر از چیزی می‌شود که او هرگز تصور می‌کرد، با احساسات جدید، تغییر در روابط دوستانه و حتی مشکلات با پسرها روبرو می‌شود. معلوم می‌شود که زندگی می‌تواند به سرعت یک چشم به هم زدن بگذرد، آنقدر سریع که حتی فرصت درک آن را از دست بدهیم. پس این ربات‌های عجیب و غریبی که در بدترین مواقع ظاهر می‌شوند، چه داستانی دارند؟!