انیمه‌های ژانر اسطوره شناسی

لوسیفر، مامون، لوویاتان، ساتان، آسمدئوس، بلزبوب و بلفیگور از جمله قدرتمندترین شیاطین در دیویلدوم هستند که به عنوان اعضای شورای دانش‌آموزی در آکادمی سلطنتی دیابلو (RAD) خدمت می‌کنند. به عنوان تجسم هفت گناه کبیره، رفتارهای آن‌ها اغلب به افراط گرایش دارد. رفتارهای روزمره آن‌ها با جایگاه رفیع و شهرت ترسناکشان در میان دیگر هم نوعانشان تناقض دارد. هنگامی که از پشت صحنه به اعضای این خانواده نگاه می‌شود، آن‌ها دوست‌داشتنی تر و خنده دارتر از آنچه در ابتدا به نظر می‌رسند، هستند.

Towa برای نجات ستسونا و نابودی موجودات دنیای پس از مرگ، از انرژی محدود Tenseiga استفاده می‌کند و سپس بی‌هوش می‌شود. توتوسایی به صحنه می‌رسد، ناگینتای شکسته را دوباره می‌سازد و تیغه جدید را «يوکاری نو تاچيكيری» نامگذاری می‌کند. ستسونا از خواب بیدار می‌شود و از آن برای نابودی تمام اهریمن‌ها استفاده می‌کند. توتوسایی قبل از رفتن به ستسونا هشدار می‌دهد که زنده بماند. در حالی که توا بهبود می‌یابد، توتوسایی به ستسونا دستور می‌دهد تا ریشه عرفانی کیو یو کن را از درخت دو هزار ساله ماگنولیا بوکسنو پیدا کند و توا شمشیر را جایگزین کند...

در این انیمه تاکاشی ناتسومه، پسری است که می تواند ارواح را ببیند، زیرا او کتاب دوستان را از مادربزرگش ریکو به ارث برده است. این کتاب حاوی نام ارواح است که توسط ریکو قید شده است و ماموریت ناتسومه این است که این نام ها را به صاحبان واقعی آنها بازگرداند. ناتسومه و نیانکو-سنسه به سفر خود ادامه می دهند و با ارواح جدید روبرو می شوند و وارد ماجراجویی های تازه می شوند. این فصل نوید شخصیت های جدید و کاوش عمیق تر در مورد رشد ناتسومه را می دهد و مبارزات درونی و روابط در حال تکامل او را برجسته می کند.قهرمان داستان، پسری است که می تواند ارواح را ببیند و "کتاب دوستان" را از مادربزرگش به ارث برده است. صدای آرام و ملایم او با صدای هیروشی کامیا، مهربانی و قدرت ناتسومه را به تصویر می کشد. نیانکو-سنسه یک محافظ خودخوانده به شکل یک گربه خوش شانس است که می تواند به روح قدرتمند مادارا نیز تبدیل شود. او با صدای کازوهیکو اینوئه، هر دو جنبه کمدی و قابل اعتماد نیانکو-سنسه را زنده می کند.

«ایچینومیا کانتارو» با توانایی دیدن شیاطین بزرگ شد، اما منزوی شد و توسط افرادی که استعداد مشابهی نداشتند مورد آزار و اذیت قرار گرفت. در عوض او با شیاطین دوست شد و وابستگی زیادی به آن‌ها پیدا کرد. یک روز به «کانتارو» در مورد قوی‌ترین دیو گفته شد که به «تنگوی غول‌خوار» معروف است. «کانتارو» که از این خبر شگفت‌زده شده بود، عهد کرد که این دیو را پیدا کند و تصمیم گرفت وقتی او را پیدا کرد نام «هاروکا» را بر او بگذارد. از آن زمان، «کانتارو» سفری دور و دراز را آغاز کرده تا بتواند «تنگوی غول‌خوار» را پیدا کند و حالا با تبدیل‌شدن به یک نویسنده فولکلور و شیطان‌شناس امرار معاش می‌کند. با این حال به طور اتفاقی، او سرانجام خبری از زیارتگاهی در آن نزدیکی پیدا می‌کند که ظاهراً مکانی‌ست که «تنگوی غول‌خوار» در آن مهر و موم شده است...