انیمه‌های ژانر اسطوره شناسی

داستان از زندگی آبه نو سیمه‌ای، مشهورترین اونمیوجی یا طالع بین درباری دوره هی‌آن در ژاپن روایت می‌کند. او با میناموتو نو هیروماسا، یک اشراف‌زاده درباری ناموفق و بی‌کفایت آشنا می‌شود و با او دوست می‌شود. آن‌ها به همراه هم شهر پایتخت کیوتو را از توطئه‌های یک اونمیوجی مخالف به نام دومان که به طور مخفیانه برنامه مرگ امپراتور را دنبال می‌کند، حفظ می‌کنند.

کونگ هونگجون نیم یائویی است که تمام عمر خود را در کوه تای هنگ گذرانده است؛ سرانجام فرصت کاوش در دنیای انسان‌ها را به دست می‌آورد. به او سه وظیفه محول می‌شود: قاتل پدرش را پیدا کند، جیاوی سیاه و قبایل یائوی نفوذی‌اش در چانگان را نابود کند و چراغ قلب را به یکی از نوادگان خانواده چن بازگرداند.
در اولین شب حضورش در شهر، چراغ قلب به اشتباه توسط ژنرال نظامی لی جینگ لانگ جذب می‌شود. کونگ هونگجون پس از دریافت یک دعوت‌نامه مرموز برای پیوستن به دیوان دفع شر چانگ‌آن، با لی جینگ لانگ به عنوان فرمانده خود دوباره متحد می‌شود.
کونگ هونگجون و لی جینگ‌لانگ در کنار یک یائوی دیگر، یک نجیب‌زاده از سرزمینی بیگانه و یک دانشجوی ترسو، باید با هم همکاری کنند تا شهر چانگ‌آن را از یائوهایی که در خیابان‌هایش پنهان شده‌اند پاک کنند. در عین حال، کونگ هونگجون همچنین باید هویت واقعی خود را از لی جینگ‌لانگ که از یائوها متنفر است پنهان کند؛ در حالی که تلاش می‌کند چراغ قلب را از بدن او پس بگیرد.

برای به دست آوردن شعله جادویی، شیائو یان به همراه استادش راهی صحرایی پر از مار شدند که خشم یوئه می، رئیس قبیله مارها را برانگیخت. هنگامی که شیائو یان در آستانه مرگ قرار گرفت، توسط استاد مبارزه، که صورتش با ماسکی پوشانده شده بود، نجات یافت. همانطور که مشخص شد، او نیز به دنبال شعله جادویی بود. 
قبیله مار با دادن شعله جادویی به استاد مبارزه مخالفت کرد. اما هنگامی که او به ملکه قبیله حمله کرد؛ مشخص شد که او تنها پوسته‌ای بوده و ملکه واقعی در حال آماده شدن برای جذب شعله جادویی به منظور تبدیل شدن به خدای مبارزه است. قبیله مار به کسانی که جرأت بلند کردن دست علیه ملکه خود را داشتند حمله کردند، در حالی که یان توانست در میانه نبرد ردپایی از شعله جادویی بیابد و به دنبال ملکه شکار کند...