انیمه‌های ژانر رازآلود

داستان مرتبط با دختري به اسم شيونه . شيون دختريه که وقتي 5 سالش بوده ، يک نفر پدر و مادرش رو جلوي چشماش به قتل رسونده ، و بهش گفته اگه مي خواي زنده بموني ، حرف زدن رو فراموش کن . شيون از اون حادثه به بعد لال شده . ولي الان که 13 سالشه وارد ليگ تمرينات کيشي ( بازيکن شوگي ) زنانه شده و يکي از افراد قوي به حساب مياد . خاطره ي شيون از شب قتل ، آروم آروم به يادش مياد …

«جیمی کودو» بهترین کارآگاه در هنرهای رزمی‌ست، اما مهارت‌های او دشمنان مرگباری را برایش او به ارمغان آورده است. هنگامی که یک سوء‌قصد، «جیمی» را به یک بچه‌ی کوچک تبدیل می‌کند، او از ظاهر جدید خود برای ردیابی مهاجمانش به عنوان «کارآگاه کانن ادوگاوا» استفاده می‌کند...

«هاتسوکی» یک دانش‌آموز دبیرستانی‌ست که با خواهرش «هاتسومی» که علاقه زیادی به او دارد زندگی می‌کند. در روز تولد 16 سالگی «هاتسومی»، ناگهان چراغی سبزرنگ او را محاصره می‌کند و او در مقابل «هاتسوکی» ناپدید می‌شود! اما «هاتسوکی» موفق می‌شود خواهرش را با کمک موجودی شبیه به یک جوجه چاق دنبال کند و در نهایت به مکانی به نام «کتابخانه بزرگ» که مملو از دنیاهای مختلفِ ذخیره‌شده در کتاب است برسد. «هاتسومی» آنجا نیست، اما این موضوع باعث نمی‌شود که «هاتسوکی» جستجوی خود را متوقف کند. او قسم خورده که به هر شرطی خواهرش را پیدا کند، حتی اگر نیاز باشد بین دنیاهای مختلف درون کتاب‌ها سفر کند...

بزرگترین یاقوت کبود جهان «مشت لاجورد آبی» است که گفته می‌شود که در اواخر قرن نوزدهم در یک کشتی دزدان دریایی در سواحل سنگاپور غرق شده است. با این حال یک میلیونر محلی نقشه می‌کشد تا آن را بدزد و وقتی این یاقوت در نمایشگاهی در هتل «مارینا سندز» سنگاپور به نمایش گذاشته می‌شود، قتلی اتفاق می‌افتد و یک کارت اعلان «کایتو کید» خونین در صحنه جرم پیدا می‌شود. در این بین «ران» و «سونوکو» به سنگاپور آمده‌اند تا مسابقات کاراته را که در آنجا برگزار می‌شود تماشا کنند. «کانن» که پاسپورت ندارد و نمی‌تواند به خارج از کشور سفر کند، قرار بود در خانه بماند، اما «کید» که می‌خواهد از او استفاده کند، با یک ترفند جادویی او را به زور به کشور سنگاپور می‌کشاند. حالا عملیات آن‌ها برای یافتن «مشت لاجورد آبی» آغاز می‌شود، مأموریت‌هایی که خطراتی بی‌شمار را پیش پای آن‌ها می‌گذارد...

قهرمان داستان وو لیوکی در ابتدا زندگی بی دغدغه ای در جزیره شیائوجی داشت، اما هویت او به دلیل فراموشی به یک راز تبدیل شده است. هنگامی که افراد خارجی به جزیره وارد می شوند و وو لیوچی را می شناسند، توطئه های مختلفی شروع می شود که جزیره شیائوجی را در بر می گیرد. بنابراین وو لیوکی  تصمیم می گیرد برای محافظت از شرکای خود و سرزمین مادری شان به پادشاهی ژوانوو برگردد تا سرنوشت خود را دنبال کند.