انیمه‌های ژانر هنر های نمایشی

نورِ ستاره یک ترانه و رقص نمایشی گروهی میباشد که درسراسرِ دنیا معروف و پرطرفدار میباشد. “کارن” و “هیکاری” زمانی که جوان هستند یک قول به همدیگه میدن که یک روزی آنها با همدیگه روی اون صحنه می ایستند. زمان گذشت ، وحالا این دخترها 16 سال سن دارند. “کارن “خیلی به درس هایی که هر روز یاد میگیره علاقه منده، اون قولش رو در درون قلبش نگه میداره. “هیکاری “به مدرسه دیگه منتقل شده و حالا از کارن دور میباشد. اما دندانه های سرنوشت تغییر کرد، و بر آن دو مقدر شده که دوباره همدیگه رو ملاقات کنند. این دو دختر ودیگر دخترانِ صحنه یک آزمایش مرموز یا کامل خواهند کرد تا پذیرش درونِ نمایش را بدست آورند

استیج «کالیدو» در سراسر جهان به دلیل مجذوب‌کردن تماشاگران با حرکات آکروباتیک شگفت‌انگیز، روتین‌های نوآورانه و لباس‌ها و دکورهای عجیب و غریبش شناخته شده است. این‌جا مکانی برای مهمانان است که به جادو باور بیاورند و «سورا نایگینو» چیزی جز این نمی‌خواهد که بخشی از این تیم جادویی باشد. او آرزو دارد که به یکی از اعضای این استیج تبدیل شود، پس برای تحقق رویای خود، سفرش را از ژاپن به کالیفرنیا آغاز می‌‌کند تا برای جایگاهی در گروه تست بدهد. با این حال «سورا» می‌آموزد که او به چیزی بیش از استعداد طبیعی نیاز دارد تا بتواند در میان دیگر چهره‌ها خودش را مطرح کند. او به‌سرعت متوجه می‌شود که چقدر سخت است که یک مجری حرفه‌ای باشی که ریسک‌ها را به جان می‌خرد تا بتواند خیره‌کننده‌ترین شیرین‌کاری‌ها را اجرا کند. برای اجرای نمایش‌هایی که شایسته استیج «کالیدو» هستند، او باید تمرینات سخت، تکالیف غیر‌متعارف، رقابت شدید و مزاحمت‌های یک روح شیطانی به نام «احمق» را تحمل کند. آیا «سورا» می‌تواند به دستاوردهای جدید برسد، دوستان جدیدی پیدا کند، بر ترس‌های خود غلبه کند و از محدودیت‌های شخصی‌اش فراتر رود تا تبدیل به یک ستاره «کالیدو» شود..؟

پس از اجرای خیره کننده گروه ارکستر بادی دبیرستان کیتائوجی در سال اول تحصیل اومائه کومیکو، نتایج ‏آنها در سال دوم تحصیلش برای کل انجمن بسیار ضعیف به نظر می رسد. آنها قصد داشتند در مسابقات ‏ملی به مدال طلا برسند، اما شرکت آنها در مسابقات کانسای با آنچه به عنوان "طلای پوچ" شناخته می ‏شود به پایان می رسد: یک مدال طلا که شامل انتخاب شدن برای صعود به مسابقات ملی نمی شود. با ‏پایان این دوره، سنپای های گروه بازنشسته می شوند و رهبری جدید مسئولیت را بر عهده می گیرد: ‏کومیکو! حالا سرنوشت کلاب به او بستگی دارد که با راهنمایی معلمشان تاکی نوبورو، دبیرستان کیتائوجی ‏را یک بار دیگر به رقابت های ملی برساند و به گروه کمک کند تا به مدال طلایی که هدفشان بوده دست ‏یابند‎.‎

شروع سال جدید حس تازگی دارد و به نظر می‌رسد این موضوع برای گروه ارکستر دبیرستان کیتائوجی هم صدق می‌کند. پس از فارغ‌ التحصیلی دانش‌آموزان سال سومی، نوبت به ورود دانش‌آموزان سال اولی می‌رسد.
اعضای گروه با تمام توان برای رسیدن به هدفشان، یعنی شرکت در مسابقات کشوری، تمرین می‌کنند. کومیکو اومائه که اکنون در سال دوم تحصیل می‌کند، به همراه دوستانش با گروه جدید و عجیب و غریب سال اولی‌ها روبرو می‌شود که منجر به تنش و درگیری بین اعضای گروه می‌شود. با این حال، با گذشت زمان، احساسات درونی آن‌ها به تدریج آشکار می‌شود، اما حل برخی از درگیری‌ها به سادگی که تصور می شود، نیست. اعتماد و پیوند بین اعضای گروه با تلاش آن‌ها برای رسیدن به مسابقات منطقه‌ ای به چالش کشیده خواهد شد.

اجرای رقص روی یخ چیزی نبود که سوکاسا آکه‌اوراجی بخاطرش پاتیناژ رو شروع کرد. اما عاقبتش همین بود چون برای دنبال کردن آرزوهای سولو اسکیتینگش «دیر شروع کرده بود». برای سال‌ها اون به اینکه فقط جلدی از جاه طلبی‌های گذشته‌اش باشه راضی بود، تا اینکه دختر کوچکی رو ملاقات کرد که خودش رو در اون میدید. اینوری یویتسوکا، یه پنجم دبستانی که انقدر برای اسکیت کردن مستاصله که توی خفا برای اون تمرین می‌کنه. سوکاسا این دختر رو وقتی با مادرش به میدان یخش اومده بود ملاقات کرد، جایی که اون‌ها از سوکاسا خواستن که به اون آموزش بده. همه اطرافیانش اینوری رو بی مصرف خطاب می‌کردن و به اون می‌گفتن که برای شروع خیلی دیره و نمی‌تونه به بقیه برسه. با عزمی جدید و جدی برای جلوگیری از سوختن آرزوهای یک اسکیتر دیگه، سوکاسا وظیفه آموزش دادن به اینوری رو برعهده می‌گیره و قول می‌ده که اون رو یک مدال آور کنه.