پس از اجرای خیره کننده گروه ارکستر بادی دبیرستان کیتائوجی در سال اول تحصیل اومائه کومیکو، نتایج ‏آنها در سال دوم تحصیلش برای کل انجمن بسیار ضعیف به نظر می رسد. آنها قصد داشتند در مسابقات ‏ملی به مدال طلا برسند، اما شرکت آنها در مسابقات کانسای با آنچه به عنوان "طلای پوچ" شناخته می ‏شود به پایان می رسد: یک مدال طلا که شامل انتخاب شدن برای صعود به مسابقات ملی نمی شود. با ‏پایان این دوره، سنپای های گروه بازنشسته می شوند و رهبری جدید مسئولیت را بر عهده می گیرد: ‏کومیکو! حالا سرنوشت کلاب به او بستگی دارد که با راهنمایی معلمشان تاکی نوبورو، دبیرستان کیتائوجی ‏را یک بار دیگر به رقابت های ملی برساند و به گروه کمک کند تا به مدال طلایی که هدفشان بوده دست ‏یابند‎.‎

«سائیکی کوشیرو» به عنوان یک برنامه‌ریز عروسی کار می‌کند، اما زندگی عاشقانه خودش بسیار آشفته و درهم‌ریخته است. گذشته‌ی او، «سائیکی» را از داشتن یک عشق صمیمی محروم می‌کند: او فرزند یک زوج مطلقه است و با پدرش زندگی می‌کند و همچنین یک مادر و خواهر دارد که سال‌هاست که آن‌ها را ندیده است. پس از اینکه «سائیکی» دوست‌دخترش را از دست می‌دهد، یک برخورد تصادفی با یک دانش‌آموز دختر دبیرستانی دارد که  آرامش «کوشیرو» را متزلزل می‌کند و احساسات جدیدی را در او ایجاد می‌کند. اما به زودی «سائیکی» متوجه می‌شود که این دختر در واقع خواهر اوست که سال‌های سال او را ندیده است. با این حال، احساسات در قلب کوشیرو باقی می‌مانند...

در پی تغییرات ناگهانی در مدیریت آکادمی آشپزی توتسوکی، ارینا ناکیری برای فرار از آزار و اذیت پدر ظالمش از خانه فرار می کند. او با پناه بردن به خوابگاه قطبی، خود را در محیطی پر هرج و مرج می بیند که با سبک زندگی اشرافی او فاصله زیادی دارد. با این حال، ارینا با کمک دوستانش به تدریج جای خود را میان ساکنان عجیب و غریب خوابگاه پیدا می کند. در کنار کسب تجربه های به یاد ماندنی در دنیای آشپزی، تجربیات دیگری را هم با بودن در بین این افراد بدست می آورد.

کائورو هر روز به بندر میره تا ببینه کنشین برگشته یا نه بعد از یه مدت اون شروع میکنه به مرور کردن زندگیش با کنشین و همه ی چیزهایی که اتفاق افتادن