انیمه‌های ژانر ایچی

«ایتسوکی» رمان نویسی جوان است که بسختی تلاش می کند تا بهترین کارکتر «خواهر کوچکتر» را خلق کند. در این بین و برای رسیدن به این هدف چندین نفر ایتسوکی را همراهی می کنند؛ دختری نویسنده ای زیبا و نابغه که او را دوست دارد، یک دختر محصل در دانشکده، یک نویسنده پسر، یک حسابدار سادیست و همینطور ویراستار او. اینها همه در کنار خواهر ناتنی و کوچیکتر «چیهیرو» که رازی بزرگ در سر دارد با ایتسوکی وقت می گذرانند.

يک سال پس از آنکه "لالا" به زمين آمد، بسيار مصمم است که "ريتو" را به خودش جذب کند و تمام تلاشش را مي‌کند، با وجود اين‌که مي‌داند "ريتو" درواقع جذب "هارونا" شده است. "ريتوي" بيچاره بايد با لحظات دشواري روبه‌رو شود چرا که خواهران دوقلوي "لالا"، "نانا" و "مومو" حالا در يک خانه همراه خواهران قابل اطمينان "ريتو"، "ميکان" و "سلين" زندگي مي‌کنند. تفريح و دردسر به همراه دوستان ديگر آن‌ها از مدرسه و بسياري کاراکترهاي ديگر در انتظار هستند، با اختراعات معمولا فاجعه‌آميز "لالا"، قرار داد "يامي" براي کشتن "ريتو" و بسياري مسائل در انتظار ديگر از فصل اول.

یک دانش آموز دبیرستانی که دوست دختری ندارد، کِیکی کیریو، ناگهان نامه ای عاشقانه دریافت می کند. او خوشحال است که سرانجام می تواند دوست دختری داشته باشد، ولی همزمان شگفت زده نیز هست چرا که نه تنها نامه اسم فرستنده ندارد بلکه حاوی لباس زیر سفید رنگی نیز هست...؟؟؟ دختران زیبایی که اطرافش هستند همه عجیب و منطقی اند!؟ این سیندرلا کیست که لباس زیر را فرستاده؟ معمای این ماجرا معما را از رو برده، حتی هنتای(منحرف) را هم از رو برده. نوع جدیدی از کمدی عاشقانه که هنتِی نامیده می شود، شروع شده.

بعد از این که پدر مجردش دوباره ازدواج کرد، کیتا سومینوئه نه تنها یک مادر جدید، بلکه 2 خواهر دوقلوی همسان زیبا به نام آکو و ریکو هم گیرش میاد. رابطه قویشان حین بچگی خیلی زود به یک چیز بیشتر از شخصی تبدیل میشه و کیتا وارد رابطه ای میشه که فرار کردن ازش کار مشکلیه. برای دوقلوها، تبدیل شدن از کودک به نوجوان علاوه بر تغییرات ظاهری، تغییرات احساسی هم به همراه داره. همینطور که بیشتر با شهوت آشنا میشن احساساتشون با کیتا به یچیز بیشتر از رابطه برادرانه تبدیل میشه. این دخترای پاک و معصوم که میخوان صادق باشن، راهی به غیر از اعتراف عشقی به برادر کوچولوی بی چاره ـشون پیدا نمیکنن. بعد کیتا که فقط میخواد اونا رو به چشم خواهر ببینه، با اونا وارد شرایط شهوت انگیز و احساسی ای میشه. آیا کیتا از خط بی گناهی عبور میکنه یا موفق میشه که از قوانین خونوادگیش محافظت کنه؟

در آکادمی هنرهای رزمی سنت میخاییلوف، اوریب مافویو، با پسر مو نقره ای بنام الکساندر آشنا می شود.او یک کواسر است که می تواند با دستش آهن را خم کند، او این قدرت را از شیر مادرش کسب کرده است. شایعه مرموزی در آکادمی می پیچید که این آکادمی قرار است تبدیل به مکانی برای درگیری بین کواسرهای مختلف گردد

در ابتدای قرن بیستم، دانشمندان در کنار پیشرفت‌های علمی، توانایی تولید جادو را نیز یافته‌اند. ترکیب علم و جادو به "ماکینوت" ختم شده است. مدارهایی ساخته شده از طلسم که در اشیا قرار گرفته و به آن‌ها زندگی و حتی شخصیت می‌بخشند. از ‌آن‌ها برای ساخت سلاح‌های جنگی استفاده شده و حالا در سرتاسر دنیا کاربرد دارند. "آکابان رایشین" در آکادمی سلطنتی ثبت نام کرده تا در دنیا بهترین شود. او در کنار دختری کم‌سن‌وسال دوست‌داشتنی به نام "یایا" که در واقع سلاح عروسکی "رایشین" به شمار می‌آید، سعی دارد در کلاس‌هایش پیشرفت کند. اما نمراتی که می‌گیرد بسیار ضعیف بوده و قابل قیاس با مهارت جنگی عالی و اراده‌ی بی‌مانندش نیست. اگر "رایشین" می‌خواهد شاگرد اول و سلطان مدرسه باشد، باید با مرگ‌بارترین هم‌کلاسی‌هایش رقابت کند.

جهان در حال نابودی توسط موجودات فضایی به اسمن نوا هست که از یک بعد دیگه به زمین اومدن . قهرمان داستان ما یه پسر به اسم کازویا آویی هست کمه وارد یه ممدرسه میشه که در اونجا دختران جووانی رو آموزش میدن که بهشون پاندورا گفته میشه و تنها امید بشریت برای مقابله با اونها هستن و اونها یه همکار مرد که بهشون محدود کننده میگن دارن و در این نبردها به این دخترها کمک میکنن

داستان در دنیایی اتفاق میفته که نسل انسانهای دارای جادو داره کم کم منقرض میشه.همون طور که قبلا کفۀ ترازوی جنگ افزارها از شمشیر به جادو مایل شده بود،الان به سمت اسلحه ها برگشته.تاکِرو کوساناگی به مدرسۀ ضدجادو میره،جایی برای تربیت کسانی که تهدیدهای رو به کاهش جادوگرارو از بین میبرن،هرچند، تاکرو اصلا نمیتونه از اسلحه ها استفاده کنه و فقط میتونه با شمشیر بجنگه، در نتیجه منتقل میشه به جوخۀ ۳۵،جوخۀ دانش آموزان ضعیف. یک روز، اوکا اوتوری، تیرانداز بسیار شناخته شده که همۀ ویژگی های لازم برای گیر انداختن جادوگرا رو داره، به جوخه ملحق میشه.

فویوزورا کوگاراشی توانایی ماوراء طبیعی دیدن را دارد و از زمان بچگی توسط ارواح تسخیر شده بود. این باعث دردسرهای زیادی در زندگی او شده بود، ولی او یاد گرفت تا دربرابر این ارواح شیطانی بجنگد. متاسفانه، او بسیار فقیر و آواره است و آرزوی داشتن زندگی دبیرستانی شادتر و معمولی تری دارد. در جستجویش برای خانه، به مسافرخانه‌ای ارزان به اسم یوراگی مانور برخورد که در گذشته برای چشمه آب گرمش معروف بوده است. مسافرخانه توسط روح دانش‌آموزی دبیرستانی که جنازه‌اش در آنجا پیدا شده بود تسخیر شده و به همین علت نیز ارزان است. کوگاراشی این را مشکلی برای خود نمیداند و بقیه مستاجران خانه نیز زنانی سکسی هستند. حین استراحت در چشمه آب گرم، او مشکلی را در این قضیه تسخیر روح میابد.روح یوراگی مانور دختری 16 ساله به اسم یونا است که در اتاق او زندگی میکند. کوگاراشی که قصد آسیب زدن به دختران را ندارد تصمیم میگیرد که به او کمک کند تا کارهای نا تمام خود را به اتمام برساند. در این صورت روح دخترک میتواند قبل از شیطانی شدن و رفتن به جهنم به دنیای پس از زندگی رفته و در آرامش باشد. وقتی که مشخص میشود او با یونا مشکلی ندارد، بقیه مستاجران ذات ماوراءطبیعی خود را نشان میدهند و زندگی او در یوراگی مانور خیلی با عادی بودن فاصله میگیرد!