انیمه‌های ژانر اکشن

هنگامی که ورودی‌هایی به یک بعد جدید به نام "ماتو" در سراسر ژاپن ظاهر شدند، منبع جدیدی به نام "هلو" کشف شد که قدرت‌های منحصر به فردی فقط به زنان می‌دهد. اما موجودات خطرناکی به نام "یوموتسو شوئوکی" نیز در ماتو حضور دارند و از آن زمان مسئول بروز بلایایی بوده‌اند. برای مقابله با آنها، دولت گروه الیتی زنانی را تشکیل داد که از قدرت‌های هلو دریافت کرده‌اند به نام "گروه ضد شیطان". روزی دانش‌آموز دبیرستانی به نام یوکی واکورا بعد از مدرسه در حال بازگشت به خانه بود که ناگهان در ورودی ماتو گم شد. هنگامی که برای کمک صدا می‌زند، کیوکا اوزن سرپرست واحد هفتم گروه ضد شیطان او را نجات می‌دهد. او توانایی یوکی را می‌بیند و همچنین نیازمند او برای قدرت بیشتر هلو است، بنابراین از یوکی می‌خواهد عضو گروه شود به شرط بردگی او که ممکن است از آغاز خوشایندتر باشد...

نمسیس ها، موجوداتی اهریمنی و قدرتمند از آسمان به زمین سقوط می کنند و هر چیزی که با آن برخورد داشته باشند را در کسری از ثانیه می سوزانند. تنها کسانی که قابلیت رو یا رویی با این موجودات اهریمنی را دارند، ساحر ها هستند، ساحر ها به کسانی گویند که قبلاً یک بار از رو یا رویی با نمسیس ها جان سالم به در برده اند اما در این حین «مبتلا» شده اند.
سیف، ساحری اهل صخره های پومپو، ماجراجویی ای را شروع می کند تا این نمسیس ها را از بین ببرد. او توسط داک و ملی همراهی می شود، ساحرانی که با او هم فکر و هم عقیده اند. هدف اصلی آن ها ساخت دنیایی است که در آن ساحر ها بخاطر مبتلا بودن مورد شکار قرار نمی گیرند و به همین خاطر، آن ها قصد دارند که منبع این نمسیس ها یعنی رادیانت افسانه ای را از بین ببرند.

آژانس کارآگاهان مسلح هنوز در حال فرار از دست سگ‌های شکاری است، اما همه امیدها از بین نرفته است. کارآگاه رانپو ادوگاوا طرحی برای اثبات بی‌گناهی آژانس و نجات جهان از هرج و مرج دارد: پیدا کردن و دستگیری کامویی؛ کسی که فرمانده سازمان تروریستی زوال فرشته است.
برای تعیین محل مخفی شدن کامویی، رانپو و همکارش آتسوشی ناکاجیما باید اوچی فوکوشی، کاپیتان معروف سگ‌های شکاری را برای بخشش قانع کنند. اگرچه به فوکوشی وظیفه دستگیری اعضای آژانس محول شده بود، اما همکاری های قدیمی او با رئیس آژانس یوکیچی فوکوزاوا، ممکن است کلید جلب اعتماد او باشد. چیزی که بقیه نمی دانند، این است که شاید فوکوشی به اندازه ادعای خود شرافتمند نباشد.

در جزیره هوکایدو، شایعاتی از وجود مخفی‌گاه طلا به گوش می‌رسد. این طلا انگار توسط فردی به سرقت رفته است که مالکان اصلی آینو را به قتل رسانده و پیش از دستگیری و زندانی شدن توسط پلیس، آن را در مکانی مخفی پنهان کرده است. آن فرد برای انتقال اطلاعات محل طلا به همدستان خود در بیرون زندان، نقشه گنج را بر بدن هم ‌سلولی ‌هایش خالکوبی کرد و به آن‌ها سهمی از طلا را وعده داد، البته در صورتی که بتوانند فرار کنند و آن را پیدا کنند.
در فصل دوم این انیمه، ستوان یکم توکوشیرو تسورومی برای برتری یافتنِ هنگ هفتم در نبرد بر سر خالکوبی‌ها، قصد دارد تا یک تاکسیدرمیست را برای ساخت پوست‌های جعلی استخدام کند که فقط او بتواند آن‌ها را تشخیص دهد. در همین حال، سایچی سوگیموتو و آسیرپا و همراهانشان با پیگیری یک شایعه‌ی عجیب به دنبال خالکوبی‌ها می‌گردند: دزدی که به خانه‌ای در یوباری دستبرد زده است؛ با جسد های تاکسیدرمی ‌شده‌ انسان‌هایی روبرو می‌شود که در میان آن‌ها تنه‌ ای با خالکوبی ‌های عجیب وجود دارد.

ایچیگو و رفقا بالاخره به قصر سلطنتی رسیده اند، آن هم درست در زمانی که یوهاباخ به پادشاه ارواح رسیده است. ایچیگو و یوهاباخ در حال کاری هستند که برخی ممکن است آن را یک نبرد تمام عیار بنامند، اما از آنجایی که به طور قطعی به پایان نمی رسد، می شود آن را بیشتر یک زد و خورد نامید، البته یک زد و خورد انفجاری. ما می بینیم که دنیاهای مختلف می لرزند و شخصیت های مختلف به شکلی آگاه می شوند که اتفاق بزرگی در حال رخ دادن است و ممکن است در معرض تهدید وجودی قرار بگیرند و درگیری فوق الذکر به خاطر اینکه ایچیگو ظاهراً قادر به مقاومت در برابر نفرت خون کوئینسی خود از پادشاه ارواح نیست، پادشاه ارواح را به دو نیم می کند. جامعه ارواح اکنون کاملاً به خطر افتاده است، یوهاباخ بر ایچیگو فرمانروایی می کند و در مورد اینکه چگونه وجود منحصربه فرد ایچیگو به او اجازه انجام این کار را می دهد سخن می راند.