انیمه‌های ژانر فانتزی

داستان پيرامون ماجراهاي " اينوياشا" موجودي نيمه شيطاني در عصر فئودال ژاپن و " کاگومه هيگوراشي" دختري نوجوان از عصر مدرن پيش ميرود. کاگومه از طريق يک چاه که در نزديکي معبد محل زندگيشان قرار دارد وارد عصري از تاريخ ژاپن ميشود که مملو از شياطين و هيولاهايي است که همه براي قدرتمند تر شدن نياز به گوهري جادويي با عنوان " گوهر چهار روح (شيکان)" را دارند که پنجاه سال پيش ناپديد شده است. با ورود کاگومه به اين عصر مشخص ميشود که گوهر در بدن او بوده است. در اثر يک اشتباه گوهر به هزاران تکه خرد شده و در سرتاسر ژاپن پخش ميشود. کاگومه بايد با همراهي اينوياشا خرده هاي گوهر را دوباره جمع کند که در اين راه با دوستان و دشمنان مختلفي رو به رو ميشوند و ماجراهاي گوناگوني را پشت سر ميگذارند ....

یوئیچیرا هیاکویا بالاخره به آغوش دوست بچگیش میکائلا هیاکویا برگشته که برای مدت زیادی فکر میکرد مرده باشه. ولی بعد از دیدانشون متوجه میشه که میکائلا به یه خون آشام تبدیل شده. یوئیچیرو که تصمیم داره به دوستش کمک کنه قسم میخوره قوی تر بشه که بتونه از میکائلا هم در کنار همرزم هاش در کمپانی ماه شیطانی محافظت کنه. کورتو هیراگی اطلاعات دریافت میکنه که یه گروه بزرگ از خون آشام ها قراره توی ناگویا جمع بشن که به نیروی اصلی در توکیو حمله کنن. تیم یوئیچیرو که توسط گورن ایچینوسه رهبری میشه یکی از تیم هاییه که انتخاب شدن که اشراف های خوش آشام رو از بین ببرن. با نزدیک شدن ماموریت ناگویا، اعضای جوخه شینوئا به کارشون ادامه میدن که توی استفاده از سلاح ها ماهر بشن و کار تیمیشون رو تقویت کنن. یوئیچیرو باید قدرتی که میخواد رو برای این که اشراف زاده ها رو نابود کنه و دوستش رو نجات بده رو بدست بیاره، قبل از این که تسلیم زره نفرین شده بشه.

در حالی که تنها یک هفته به موج بعدی (حمله هیولاها) باقی مانده است، Naofumi Iwatani و همراهانش زمانی برای از دست دادن ندارند. با این حال، زمانی که خفاش‌های اهلی به روستای Lurolona حمله کرده و شمارش معکوس موج متوقف می‌شود، چهار قهرمان کاردینال برای یک جلسه کوتاه با ملکه Mirelia Q Melromarc دور هم جمع می شوند. ملکه گمان می‌کند که این اتفاقات عجیب، با لاک‌پشت روح (موجودی خطرناک که از خواب بیدار شده و بار دیگر برای ایجاد آشوب بازگشته) مرتبط است. طرحی برای آرام کردن لاک‌پشت روح ریخته می‌شود، اما از میان چهار مرد، تنها قهرمان سپر نفرین‌شده داوطلب به کمک می شود.

با وجود شکست Quinella که رئیس کلیسای آکسیوم بود؛ اوضاع آرام نشده است. Kirito با دنیای واقعی ارتباط برقرار می‌کند؛ و متوجه حمله به Turtle Ocean می‌شود؛ اما فلاکتلایت کیریتو (سیستم ارتباطی بین دنیای واقعی و Underworld)، به دلیل حمله مهاجمان دچار آسیب می‌شود؛ و او را به کما می‌برد. آلیس به دلیل احساس نا امنی از سوی مردم کلیسای آکسیوم، کیریتو را بصورت بی هوش به روستای زادگاهش، یعنی Rulid می‌برد. حالا آلیس در کنار روستایی آرام، زندگی عادی خود را با امید به هوش آمدن کیریتو ادامه می‌دهد.

کیمیهیتو کوروسو که مادر پدرش به خارج از کشور رفتن، تا وقتی که دخترای هیولایی به زندگیش وارد بشه، زندگی بی اتفاق و آرومی رو میگذروند. در این دنیا، ژاپن که در قله‌ی پیشرفت هاست، اولین کشوری هست که ادغام گونه های غیر انسانی به جامعه رو به رسمیت شناخته. بعد اینکه مامور اسمیث به درد نخور میره، کیمیهیتو به عنوان مراقبت کننده‌ی لامیایی به اسم میا میشه و عزیز جدید خونه میشه و سریعا دختر های گونه های مختلف رو جذب خودش میکنه و حارمی پر از جذابیت و اروتیسیزم درست میکنه.
ولی متاسفانه برای اون و بقیه‌ی خانما، فعل و انفعالات جنسی توسط قانون منع شده! تنها راه فرار از این قانون ازدواج تستی تحت نظر گرفته شده‌س. زندگی کیمیهیتو پر از احتیاط های مخصوص قوانین بین گونه‌ای میشه و این خانمای پر شور و شوق و شهوت، دائما کیمیهیتو رو در حال شکار کردنن، و دنبال علایق جنسی و رمانتیکشون هستن. با کونه های جدیدی که یکهو ظاهر میشن و با خودشون اتفاقاتی رو میارن، کسی نمیدونه کیمیهیتو و حارمش دارن به کجا میرن!

داستان در مدرسه ای جادوگری می گذره؛ جایی که “گلن” به عنوان معلم پاره وقت تدریس می کنه و دانش آموزان را مجبور به مطالعه و خودآموزی می کنه. روزی یکی از دانش آموزان به نام “سیستین” از این کار گلن عصبانی میشه و اون رو به یک دوئل دعوت می کنه! اما این دعوت مصادف میشه با حادثه ای که مدرسه رو تهدید می کنه و در این بین گلن برای محافظت از دانش آموزان خودش تلاش زیادی می کنه و همین جریان رو عوض می کنه.

هاجیمه ناگومو 17 ساله یک اوتاکوی معمولی است. ولی، زندگی ساده او از شب بیداری و خوابیدن در مدرسه ناگهان زیر و رو می شود، همراه باقی کلاس، به دنیایی فانتزی احضار می شود!همچون قهرمانان با او رفتار می شود و وظیفه نجات بشریت از انقراض به او سپرده می شود. اما چیزی که به نظر آرزی هر اوتکویی است به کابوس هاجیمه بدل می شود. در حالی که سایر همکلاسی ها قدرت های خداگونه ای دریافت کرده اند کار هاجیمه تنها یک مهارت تغییر شکل دارد. باقی همکلاسی ها او را به خاطر ضعف مسخره می کنند و او به زودی خودش ر در ناامیدی می یابد. آیا او می تواند در این دنیای خطرناک پر از هیولاها و شیاطین زنده بماند؟