انیمه‌های ژانر عاشقانه

ریوجی یک پسر عادیست که به دبیرستان می رود و زندگی راحت خودش رو داره. وقتی دومین دختر عمویش از آمریکا به ژاپن می آید زندگیش به کل تغییر می کند و وارد ماجراهایی می شود.در این بین ریوجی و اریکو(دختر عمو) یک جعبه رو از گروه بلک بروکر می دزدن که متوجه می شن در آن جعبه دختری هست که به نام اژدهای سرخ نامیده می شود و اسمش را رز می زارن. سازمان بلک برای پس کرفتن این دختر دست به عمل می زند که ریوجی تصمیم می گیرد با قدرتی که دارد از رز دربرابر این سازمان دفاع کند و باهاشون بجنگد.

در حالی که نانامی موموزونو، خدای سرزمین، یک روز در معبد مشغول بازی در برف بود، شاهد از حال رفتن یار همراهش، تاموئه یوکای روباه، می‌شود و نشانه‌های تیره‌ای روی بدنش ظاهر می‌شود. ارباب میکامه پس از غیبت طولانی‌اش ظاهر می‌شود و تاموئه را برای جلوگیری از بیماری‌اش در یک آینه جیبی جادویی قرار می‌دهد.
میکامه توضیح می‌دهد که مدت‌ها پیش، قبل از ملاقات او و یوکای روباه، عاشق یک زن انسان شده بود. او برای اینکه بتواند به عنوان یک انسان با معشوقه‌اش زندگی کند، معامله‌ای با یک خدای طرد شده انجام داد. اما در نهایت فقط نفرین شد و در حال مرگ قرار گرفت. زمانی که میکامه تاموئه را پیدا کرد، آن خدا برای راه‌حل سریع، باعث فراموشی عشق انسانی اش شد.
با این حال، به تازگی چیزی تغییر کرده است که باعث فعال شدن مجدد نفرین شده است. Tomoe عاشق ارباب جدید انسانش، نانامی، شده است. از آنجایی که راهی برای متوقف کردن نفرین وجود ندارد، نانامی می‌خواهد با سفر به گذشته مانع از نفرین شدن او شود. حتی اگر به این معنی باشد که شاید هرگز همدیگر را ملاقات نکنند. موموزونو در حالی که برای نجات یار همراهش، صدها سال به عقب سفر می‌کند، متوجه می‌شود که پیوندی بسیار عمیق‌تر از آنچه قبلاً فکر می‌کرد با تاموئه دارد.

وقتی که زاگان جادوگر تصمیم به شرکت در مزایده فروش وسایل اهریمن کبیر فقید مارکوسیاس می کند، به این امید به آن مزایده می رود که اشیائی با قدرت غیرقابل تصور پیدا کند، اما چیزی که عایدش می شود، یک برده الف مو سفید نادر به نام نفیلیاست، و او بلافاصله تمام پولش را خرج خرید آن الف می کند که باعث تعجب حاضرین در مزایده می شود. اما، دلیل مخفی این سرمایه گذاری زاگان این است که او در واقع یک دل نه صد دل عاشق آن الف شده! متاسفانه، زاگان در مسائل اجتماعی کمی بی عرضه است و نمی تواند احساساتش را به نفیلیا ابراز کند که باعث بوجود آمد سوءتفاهم های بسیاری بین او و همراه جدیدش می شود. اما به آرامی، آن دو شروع به درک یکدیگر می کنند.

سیجی ساوامورا Seiji Sawamura خشن ترین دانش آموز مدرسه ساکورادامونه که به دلیل قدرت زیاد مشتش, دست راستش به دست راست شیطان معروف شده!!سیجی بخاطر خشونتش بین دخترا محبوب نیست یا بهتر بگیم هفده دختر که بهشون پیشنهاد دوستی داده بهش جواب رد دادن و در هفده سالگی ارزو می کنه که کاش به جای این دست راست شیطانی یک دوست دختر داشت و خوب سیجی ما بهتر بود تو انتخاب اروزش بیشتر دقت می کرد!

رویدادهای جدیدی بین هر یک از دختران و جونجی رخ می‌دهد. تسوکاسا آیاتسوجی نماینده کلاس، برای ریاست شورای دانش آموزی نامزد می‌شود. ریوکو ساکورایی، که با جونجی اداره باشگاه چای را بر عهده گرفته است، همچنان می‌خواهد احساسات خود را به او اعتراف کند.
آی ناناساکی آینده رابطه خود با جونجی را پس از رفتن او به دانشگاه زیر سوال می‌برد؛ کاورو تانامچی تعجب می‌کند که آیا رابطه او با جونجی هرگز پیشرفت خواهد کرد؟ سائه ناکاتا و جونجی با همکلاسی‌هایی که هنوز نمی‌توانند باور کنند که کسی به این اندازه زیبا دوست دختر اوست، برخورد می‌کنند؛ و هاروکای موریشیما می‌خواهد رابطه خود را به سطح بعدی ببرد و ازدواج کند.

در جریان یک کولاک، دوست قدیمی دبیرستانی ماسایوکی مورویی او را از کوه پرتاب می‌کند تا به مرگ حتمی برسد. با این حال ماسایوکی از سقوط جان سالم به در می‌برد و به لطف یوکی اوننا به سلامت فرار می کند. یوکی اوننا روح یک زن جوان زیبا است که گفته می‌شود مردان را به سوی مرگ هدایت می‌کند. اما تنها چیزی که در عوض می‌خواهد پول است.
یازده سال بعد، ماسایوکی زندگی موفقی دارد، ازدواج کرده و ثروت زیادی اندوخته است. اما زمانی که شرکت او ورشکست می‌شود و همسرش به او خیانت می‌کند، ماسایوکی به شهری که یوکی اوننا زمانی او را نجات داده بود بازمی‌گردد و با پیشنهاد پول و غذای خوشمزه با او ارتباط برقرار می‌کند. در حالی که ماسایوکی از بدبختی‌های خود بهبود می‌یابد، مشکل دیگری به در خانه او می‌کوبد: همسر سابق او به قتل رسیده است و اکنون تنها یوکی اوننا که نمی‌تواند خود را نشان دهد؛ حاضر است برای او شهادت دهد.
یوکی بدون اینکه کسی برای کمک کردن داشته باشد، از کوتوکو ایواناگا خدای خرد روح‌ها کمک می‌گیرد. کوتوکو که مورد احترام روح‌های مختلفی است که در زمین سرگردان هستند، از هوش و زیرکی خارق العاده خود برای حل تمام اختلافات آن‌ها استفاده می‌کند. کوتوکو در وظیفه خود برای جلوگیری از برخورد ارواح و انسان‌ها، دوست پسر جاودانه خود، کورو ساکوراگاوا را با خود می‌کشد و قول می‌دهد بدون افشای وجود یوکی بیگناهی ماسایوکی را ثابت کند.