انیمه‌های ژانر قدرتی

ده سال از زمانی که دروازه بهشت در آمریکای جنوبی و دروازه جهنم در ژاپن پدیدار گشته میگذرد. در این دروازه ها قوانین فیزیک تغییر میکنند. هم زمان با پدیدار گشتن دروازه ها انسان هایی در ازای از دست دادن احساساتشان توانایی های ویژه ای بدست آوردند که به پیمانکارها معروف گشتند. در ژاپن و در نزدیکی دروازه جهنم، کارگاه کیریهارا میساکی خودش را درگیر مسائل مربوط به پیمانکار مرموز و قدرت مندی به اسم رمز "هی " میکند . هی معروف به دروگر سیاه، تحت امر سازمانی مرموز و با نفوذ قرار دارد و همزمان به مسائل مربوط به پیمانکارها می پردازد.

شکافی بین زمین و جهان های دیگر بالای شهر نیویورک بوجود آمده که باعث شده تا ساکنان نیویورک و موجودات دیگر جهان ها در حبابی غیر قابل نفوذ گیر بیفتند. آنها سال ها در کنار هم در دنیایی از جرم ها و جنایات مختلف زندگی کردند. حالا شخصی تهدید به صدمه زدن به حباب کرده و گروهی از ابر انسان ها هم سعی در جلوگیری از این اتفاق دارند.…

با وجود تفاوت‌های فاحش در جایگاه، سه مرد یعنی جوان‌ترین مدیر ارشد بندر مافیا: Osamu Dazai و پایین‌ترین عضو: Sakonosuke Oda و مأمور اطلاعات: Ango Sakaguchi؛ در پایان روز در بار لوپین جمع می‌شوند تا استراحت کنند و از معاشرت با دوستان لذت ببرند.
یک شب ناگهان آنگو ناپدید می‌شود. تنها چیزی که از کنار هم بودن این سه نفر باقی مانده، عکسی است که در بار گرفته شده است.
با جهش به زمان حال، دازای اکنون عضوی از آژانس کارآگاهی مسلح است. اتحادیه، یک سازمان آمریکایی با استعداد، وارد ماجرا شده و مصمم است مجوز فعالیت آژانس را لغو کند. آنها اکنون باید توجه خود را بین دو گروه، اتحادیه و مافیای بندر که با وجود آنها مخالف هستند، تقسیم کنند.

کامیجوی تومنا یک دانش آموز است که در آکادمی شهر زندگی می کند،مدرسه ای بسیار پیشرفته از لحاظ تکنولوژی.او که لحاظ قدرتی در رده ۰ قرار دارد(بدون هیچ قدرتی)به طور ناگهانی قابلیت تصور شکن را پیدا می کند قابلیتی که با ان میتوان هر چیزی را به واقعیت تبدیل کرد.او با دختری به نام ایندکس آشنا میشود که می خواد از دست یک اورگان جادویی و قدرتمند فرار کند او ۱۰۳۰۰۰ عدد کتاب جادوی ممنوعه دارد که آن اورگان هم به دنبال همان هاست.حالا آینده و زندگی این دو به هم پیوند خورده است و او باید به ایندکس کمک کند تا فرار کند.

پسری جوان به خاطر جنایتی که احتمالاً مرتکب نشده تحت تعقیب است، درحالی که هیچ خاطره‌ای از ارتکاب آن جرم ندارد و باید فرار کند تا توسط پادشاهان و نیروهای شکارچی آن‌ها شکار نشود...

دانش آموزان کلاسA-1  دبیرستان UA به تعطیلات تابستانی رسیده‌اند. Izuku Midoriya، به همراه مربی اش All Might، برای شرکت در جشنواره‌ی ابرقهرمانانه به جزیره i می‌روند؛ که یک تکه‌ی زمین، وقف تحقیق در مورد Quirksها و هر چیز دیگری در رابطه با ابرقهرمان هاست. Midoriya این فرصت را پیدا می‌کند تا با Dave، دوست آل مایت؛ و Melissa، دختر با استعداد دیوید که هر دو مهندس تجهیزات ابرقهرمانان هستند؛ ملاقات کند. او همچنین با همکلاسی هایش روبرو می‌شود؛ که اکثر آنها فرصت گذراندن بخشی از تعطیلات تابستانی خود را در این جشنواره پیدا کرده‌اند.
با این حال، گروهی مرموز از Villainها به جزیره آی(I) نفوذ می‌کنند؛ و بر عهده میدوریا و دوستانش است؛ که با آنها مقابله کنند. باید بتوانند، بخوبی از Quirksهای در حال توسعه خود، برای مبارزه با دشمن جدید و کشف توطئه‌ای خیانت‌آمیز استفاده کنند.

ارتش رهایی‌بخش سابق، اکنون با نام جبهه آزادی بخش فراطبیعی (PLF) شناخته می‌شود؛ و Tomura Shigaraki در رأس آن است. این گروه جنایتکار سازمان‌یافته، نه تنها بخاطر وسعت و قدرت زیادش، بلکه همچنین به دلیل Quirksهای Jin Bubaigawar و Gigantomachia، تهدیدی خطرناک برای انجمن قهرمانان به شمار می‌رود. 
با تأیید اطلاعات جدید از قهرمان مخفی، Keigo Takami، که نشان می‌دهد؛ شیگاراکی در هیچ کجا دیده نمی‌شود؛ انجمن قهرمانان تصمیم به حمله می‌گیرد. حمله ای غافلگیرانه با استفاده از تمام مهمات و توانایی ها، به مقر اصلی دشمن؛ تا دانش آموزان UA بار دیگر، خود را در میدان نبرد ببینند. در حالی که نبرد همچنان ادامه دارد؛ Villainهای غافلگیر شده، باید دوباره گروه شوند؛ و مقاومت کنند. اما قهرمانان شجاع مصمم هستند تا تک تک آن‌ها را ریشه‌کن کنند.

زندگی فاجعه بار ذهن خوان با استعداد کوسو سایکی علیرغم تلاش هایش برای داشتن زندگی عادی ادامه دارد. هر چند که در سر و کله زدن با دوستان دردسر سازش پیشرفت کرده- همان هایی که بزرگترین سد راهش برای یک زندگی عادی اند- اما هنوز هم راه زیادی در پیش دارد. در این وسط هم چهره های تازه ای اضافه می شوند که شیطنت هایشان بر بدبختی های سایکی اضافه می کند، تا رویای زندگی بی دردسرش دور تر و دورتر شود.

پس از درگیری شدید بین سه سازمان اصلی، Ango Sakaguchi (یک مقام دولتی) خاطره‌ای را به یاد می‌آورد که سال‌ها پیش، پس از درگذشت رئیس سابق مافیای بندر رخ داد. این فلش بک ما را به Osamu Dazai در جوانی به‌عنوان یک تازه مافیا می‌برد. او مأمور می‌شود تا درباره شایعات مربوط به انفجار مرموزی که سال‌ها پیش بخشی از شهر را ویران کرده است، تحقیق کند.
تحقیقات همچنین شامل ظهور مجدد ادعایی رئیس مافیای درگذشته است. دازای به دلیل شرایطی پیش بینی نشده، با Chuuya Nakahara، رهبر با استعداد اما پرخاشگر یک گروه رقیب به نام «گوسفند» همکاری می‌کند. آنها با هم باید حقیقت پشت پرونده را کشف کنند و بر افسانه Arabahaki (خدای آتش) که ممکن است کلید حل رمز و راز باشد دسترسی پیدا کنند.