انیمه‌های ژانر ماوراء طبیعی

با ادامه‌ی تلاش Tooru برای تبدیل شدن به بهترین خدمتکار و راحت شدن Kanna Kamui در زندگی دانش‌آموزی‌اش، دیگر جایی برای روزهای خسته کننده در خانه‌ی کوبایاشی وجود ندارد. جایی که شیطنت به امری روزمره تبدیل شده است. با این حال، در یکی از همین روزها، ریزش خطرناک سدی در تپه‌ای که کوبایاشی و تورو برای اولین بار در آنجا ملاقات کردند، دیده می شود (نشانه‌ای آشکار از قدرت یک اژدها). هنگامی که هیچ‌کدام از اژدهایی که آن‌ها می‌شناسند مسئولیت آن را برعهده نمی‌گیرند، خودِ عامل این واقعه از آسمان فرود می‌آید: ایلول (Ilulu) اژدهای افراطی آشوب با قدرتی هیولایی که با تورو رقابت می‌کند.
ایلول که از درگیری تورو با انسان‌ها منزجر است، به روش سنتی اژدها برای حل درگیری متوسل می‌شود یعنی نبرد تا پای مرگ. با وجود چنین رفتاری، او از توانایی کوبایاشی برای دوستی با اژدها کنجکاو می‌شود و در عوض تصمیم می‌گیرد تنها مشاهده کند که چه چیزی کوبایاشی را تا این حد خاص کرده است. با حضور یک اژدهای دردسرساز جدید در شهر، زندگی عجیب و غریب کوبایاشی با یک خدمتکار اژدها شادتر هم می‌شود.

پس از جان سالم به در بردن از حمله‌ی خون‌آشام، کویومی آراراگی متوجه رفتار عجیب دوست و نجات ‌دهنده‌ اش سوباسا هانکاوا می‌شود. او زمانی که در مسیر کتابفروشی به طور اتفاقی با او روبرو می‌شود و باندی روی صورت او می‌بیند، به یقین می‌رسد که مشکلی پیش آمده است. کویومی می‌خواهد به او کمک کند اما هانکاوا می‌گوید که این زخم، تنها صدمه‌ای است که در خانه برداشته و او نباید نگران باشد. اما زمانی که گربه‌ی سفید بدون دم توسط ماشینی زیر گرفته می‌شود و آن‌ها حیوان را دفن می‌کنند، دردسر واقعی شروع می‌شود. 
آراراگی بعداً در دیدار با دوستش اوشینو، ماجراهای روز را تعریف می‌کند و متوجه می‌شود که آن‌ها در واقع یک تجسم را دفن کرده‌اند، تجسمی که کاملاً با وضعیت فعلی سوباسا همخوانی داشته است. با وظیفه‌ی یافتن دوستش برای اطمینان از امنیت او، متوجه می‌شود سوباسا که تسخیر شده‌ ساواری نکو است، به والدینش حمله کرده است. اکنون، نوبت کویومی است تا به او کمک کند، همان‌طور که او زمانی به دوستش کمک کرده بود.

پسري نوجوان به نام “ناتسومه تاکاشي”، از دوران کودکي‌اش مي‌توانست “ارواح” را ببيند، اما مخفي نگهداشتن اين توانايي، زندگي را براي او مشکل کرده است. ولي زماني که “تاکاشي” کتابي به نام “Book of Friends” يا “کتاب دوستان” را از مادربزرگش “ناتسومه ريکو” به ارث مي‌برد، همه چيز تغيير مي‌کند. او درمي‌يابد که مادربزرگش، “ناتسومه ريکو”، قدرتي همانند او داشته و مي‌فهمد چرا هميشه “ارواح” خوب و بد به سراغ او مي‌آيند.بعد از پي بردن به معناي واقعي “کتاب دوستان” که به او اجازه مي‌دهد ارواح ليست شده در صفحات آن را کنترل کند، “ناتسومه” سفري را به همراه محافظ خود، “مادارا”، روح بد‌نام، در پيش مي‌گيرد تا ارواح را از قراردادشان با “ريکو” آزاد کند .

پس از اینکه خانواده «توهرو» فوت می‌کنند، او عملاً بی‌خانمان می‌شود و حتی نمی‌تواند در خانه‌ی پدربزرگش بماند. در نهایت، خانواده «سوما» او را پیدا کرده و پذیرای او می‌شوند، اما رازی مرموز وجود دارد که وحشت را به عمق جان «توهرو» می‌اندازد: دوازده عضو خانواده «سوما»، به طور غیرارادی به حیوانات زودیاک چینی تبدیل می‌شوند! چنین موضوعی، چه تأثیری بر روابط «توهرو» و خانواده جدیدش خواهد گذاشت؟

تقریبا یک سال از زمانی که تورو توی خونه شیگوره زندگی میکنه میگذره! با این که الان با هرکدوم از سوماها رابطه عمیق تری داره، نه فقط با یوکی و کیو، درمورد ماهیت اصلی نفرین شیطانیشون نگرانه. کدوم راه، راه درست برای انتخاب کردنه... چه احساساتی توی یوکی، کیو و تورو در مقابل ضیافت ابدی فوروان میکنه؟ نتیجه ش چیه؟

ایسی هیوودو (Issei Hyoudou) یا همان امپراطور اژدهای سرخ و کسی که آرزوی داشتن حرمسرا داشت؛ بعد از نجات دادن رئیس خود یعنی ریاس گرموری (Rias Gremory) سرانجام می‌تواند به دبیرستان برگردد. البته او به همراه سایر اعضای باشگاه پژوهش‌های Occult یعنی یوتو کیبا (Yuuto Kiba)، آسیا آرجنتو (Asia Argento)، زنوویا کوآرتا (Xenovia Quarta) و ایرینا شیدو(Irina Shidou) برمی گردد. این گروه به زودی راهی یک سفر درسی به کیوتو می‌شوند.

صدها سال پیش، روح های زودیاک چینی و خدای آنها قسم خوردند که برای همیشه با هم بمانند. با اتحاد تحت این قول، اعضای تسخیر شده‌ی خانواده‌ی سوما تحت هر شرایطی به یکدیگر باز خواهند گشت. با این حال، زمانی که این پیوندها آنها را از آزادی محروم می‌کند، به یک نفرین تبدیل می‌شود. آکیتو به عنوان رئیس قبیله متقاعد شده است که ارتباط خاصی با دیگر اعضای سوما دارد. در حالی که او با نا امیدی به این توهم چنگ می‌زند، بقیه اعضای خانواده منزوی و سرکوب‌شده تحت ترس از مجازات باقی می‌مانند.
تورو هوندا که به اعضای سوما وابسته شده است، مصمم است زنجیرهایی را که آنها را می‌بندد، بشکند. همراهی او با خانواده و دوستانش او را تشویق می‌کند تا برای رفع نفرین، اقدام کند. با این حال، به دلیل افشاگری‌ها او برای ادامه تلاش‌های خود با مشکل مواجه می‌شود. تورو با گذشت زمان، با آینده‌ای نامشخص مبارزه می‌کند تا به آرامشی که شاید فراتر از تمام این هیاهو باشد، دست پیدا کند.

دخترِ خانه ی شیراکین ، شیراکین ریریچو ، که درباره ی عدم قدرت تنها و بدون محافظ زندگی کردنش وسواس دارد ، حس میکند که باید بیرون بزند و به شرط اقامت گزیدن در امارتی به نام " آیاکاشی کان " به تنهایی زندگی کند. در آن امارت تنها کسانی که از زیر آزمون سفت و سختی سربلند بیرون آمده اند میتوانند ساکن شوند و هر مقیم باید با یکی از ماموران سرویس مخفی (اس.اس) همراه و دمخور باشد. اگرچه ریریچو از همراهی با مامور اس.اس خودداری کرده ، ولی هنگام زندگی در امارت درمیابد که ماموری که با او زندگی میکند و محافظ اوست در واقع روح روباه (Fox Spirit) است که در گذشته بوسیله خودش نجات پیدا کرده.