انیمه‌های ژانر Adult Cast

آژانس کارآگاهان مسلح هنوز در حال فرار از دست سگ‌های شکاری است، اما همه امیدها از بین نرفته است. کارآگاه رانپو ادوگاوا طرحی برای اثبات بی‌گناهی آژانس و نجات جهان از هرج و مرج دارد: پیدا کردن و دستگیری کامویی؛ کسی که فرمانده سازمان تروریستی زوال فرشته است.
برای تعیین محل مخفی شدن کامویی، رانپو و همکارش آتسوشی ناکاجیما باید اوچی فوکوشی، کاپیتان معروف سگ‌های شکاری را برای بخشش قانع کنند. اگرچه به فوکوشی وظیفه دستگیری اعضای آژانس محول شده بود، اما همکاری های قدیمی او با رئیس آژانس یوکیچی فوکوزاوا، ممکن است کلید جلب اعتماد او باشد. چیزی که بقیه نمی دانند، این است که شاید فوکوشی به اندازه ادعای خود شرافتمند نباشد.

تارو کاباکورا، دانش‌آموز سال سومی دبیرستان و کاپیتان تیم والیبال پسران، همیشه توسط همکلاسی سال پائینی خود هاناکو کویاناگی، که سرپرست تیم دختران است، مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد. کویاناگی اصرار دارد که از آنجایی که دختران مسابقه ای در پیش رو دارند، کاباکورا باید زمین‌های والیبال را برای تمرین آن‌ها خالی کند. کاباکورا با این درخواست موافقت نمی کند و به خیال خودش هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. اما کویاناگی عکسی را به عنوان مدرک برای افشای سرگرمی او بیرون می‌کشد.
با وجود خطر لو رفتن کل علایق اوتاکویش به کل تیم، کاباکورا تسلیم می‌شود و زمین‌های والیبال را به کویاناگی واگذار می‌کند و همچنین به او کمی تمرین خصوصی می‌دهد. با نزدیک‌تر شدن این دو، اتفاقات جالبی در ادامه پیش می آید...

در جزیره هوکایدو، شایعاتی از وجود مخفی‌گاه طلا به گوش می‌رسد. این طلا انگار توسط فردی به سرقت رفته است که مالکان اصلی آینو را به قتل رسانده و پیش از دستگیری و زندانی شدن توسط پلیس، آن را در مکانی مخفی پنهان کرده است. آن فرد برای انتقال اطلاعات محل طلا به همدستان خود در بیرون زندان، نقشه گنج را بر بدن هم ‌سلولی ‌هایش خالکوبی کرد و به آن‌ها سهمی از طلا را وعده داد، البته در صورتی که بتوانند فرار کنند و آن را پیدا کنند.
در فصل دوم این انیمه، ستوان یکم توکوشیرو تسورومی برای برتری یافتنِ هنگ هفتم در نبرد بر سر خالکوبی‌ها، قصد دارد تا یک تاکسیدرمیست را برای ساخت پوست‌های جعلی استخدام کند که فقط او بتواند آن‌ها را تشخیص دهد. در همین حال، سایچی سوگیموتو و آسیرپا و همراهانشان با پیگیری یک شایعه‌ی عجیب به دنبال خالکوبی‌ها می‌گردند: دزدی که به خانه‌ای در یوباری دستبرد زده است؛ با جسد های تاکسیدرمی ‌شده‌ انسان‌هایی روبرو می‌شود که در میان آن‌ها تنه‌ ای با خالکوبی ‌های عجیب وجود دارد.

مگالو باکس نوع پیشرفته ‌ای از بوکس است که در آن مبارزان از اسکلت‌های فلزی به نام Gear استفاده می‌کنند. هنگامی که اولین دوره‌ی مسابقات مگالونیا برگزار شد، «جو بدون‌ گیر» قهرمان آن شد و به عنوان مبارزی افسانه ‌ای شناخته شد.
او در یک مسابقه نمایشی مقابل قهرمان دوم شکست خورد و از دید مردم ناپدید شد. هفت سال بعد، جو با نام سرگردان شناخته می‌شود و زندگی پنهانی دارد. او گاهی اوقات در چند مسابقه‌ی زیرزمینی برای گذران زندگی مبارزه می‌کند. توهمات ذهنی او را آزار می‌دهد و برای بی ‌حس کردن ذهنش به مسکن‌های قوی وابسته است.
در طی یک مسابقه، جو حریفی به نام چیف را شکست می دهد که عمداً برای دریافت پول اضافی از قماربازان، باخت را می‌پذیرد. پس از آن، جو متوجه می‌شود که چیف از یک جامعه‌ی مهاجر به نام کازا است. چیف به تدریج سعی می‌کند پول کافی برای خرید زمینی که در آن به طور غیرقانونی زندگی می‌کنند، به دست آورد. جو در ابتدا مردد به کمک کردن است، اما در نهایت تصمیم می‌گیرد به کازا کمک کند.

کایجی ایتو که بدهی زیادی داره به زندگی قبلیش برمیگرده. یه روز وقتی داره توی خیابون قدم میزنه یوجی اندو رو میبینه که به خاطر پولی که کایجی به گروه تیای بدهکاره میخواد اونو شکار کنه. کایجی که از این بی خبره اندو رو دنبال میکنه و امیدواره که به یه جور قمار برسه که پول در بیاره ولی خیلی زود قصد واقعی اندو و این که دزدیده شده رو میفهمه. گروه تیای که میفهمه کایجی نمیتونه بدهیش رو پس بده میفرستش که توی یه کمپ زیرزمینی کار کنه. بهش گفته شده که قراره 15 سال به همراه بقیه کسایی که بدهی دارن اونجا زندگی کنه تا وقتی که آزادیش رو بدست بیاره. تنها آرزوش اینه که یه روز اونقدر پول در بیاره که بتونه دوباره آزادیش رو بدست بیاره. ولی همونقدری که طمعش براش خطرناکه احتمالش هست که بتونه زودتر از چیزی که فکر میکنه از اونجا آزاد شه

در یک شب سرنوشت‌ساز تابستانی در سال 2006، «موتا نانبا» و برادرش «هیبیتو» شاهد یک بشقاب‌پرنده بودند که به اعتقاد آن‌ها به سمت ماه پرواز می‌کرد. این اتفاق نادر آن‌ها را به فضانوردی علاقه‌مند کرد و آن‌ها سوگند خوردند تا در بزرگسالی، تبدیل به فضانوردانی شوند که برای فتح ماه پیش‌قدم می‌شوند. با گذشت سال‌هایی طولانی از آن شب، حالا «هیبیتو» از کار خود در یک شرکت خودروسازی اخراج می‌شود. او که در ناامیدی به سر می‌برد، به آژانس اکتشافات ژاپن یا همان JAXA پیام می‌دهد تا او را به عنوان فضانورد بپذیرند («موتا» فضانوردی است که برای همین آژانس کار می‌کند) و زمانی که JAXA درخواست «هیبیتو» را قبول می‌کند، حالا او فرصتی دارد تا در کنار «موتا» به آرزوهای کودکی‌شان جان ببخشد...