انیمه‌های ژانر ایسکای

رستوران غربی نکوایا، رستوران مورد علاقه مشتریان ژاپنی محلی خود است. موفقیت مداوم این رستوران را می‌توان به غذاهای خوش طعم غربی و ژاپنی آن و همچنین سرآشپز خوش‌مشرب آن یعنی استاد تنسو نسبت داد. در ژاپن، به نظر می‌رسد که این رستوران روزهای شنبه تعطیل است، اما در واقع این تنها روزی است که نکوایا به دنیای دیگر منتقل می‌شود و درهای خود را به روی مهمانانی که به دنبال غذاهای خارجی هستند، باز می‌کند.
مشتریان متنوع و عجیب و غریب نکوایا می‌توانند انتظار داشته باشند که توسط یکی از دو پیشخدمت فداکار مورد استقبال قرار گیرند: آلتا پیشخدمت بازیگوش مودب، یا کورو پری مرموز. با ورود مشتریان قدیمی و جدید به همراه داستان‌های سرزمین‌های خود، استاد و کارکنانش اطمینان حاصل می‌کنند که همه برای یک ماجراجویی لذیذ مادام العمر آماده هستند.

زندگی کسل‌کننده شغلی ساساکی هر روز با کار پر می‌شود اما او را خسته و ناامید در پایان روز رها می‌کند. ساساکی در جستجوی همراهی‌ای برای پر کردن خلای زندگی‌اش به یک فروشگاه حیوانات خانگی می‌رود بدون اینکه بداند همین کار زندگی اش را تغییر میدهد. پس از خرید پرنده ای زیبا و بردنش به خانه... هم‌اتاقی جدیدش فاش می‌کند که در واقع حکیم بزرگی از دنیای دیگر است و بلافاصله ابرقدرت‌ها و توانایی سفر بین دنیاها را به ساساکی هدیه می‌دهد. تنها آرزوی ساساکی استفاده از این قدرت‌های جدید برای زندگی مطمئن و آرام است اما چند شخصیت متفاوت ممکن است آرامش او را خراب کنند...

در فصل قبلی دیدیم که آزوسا قبلاً به عنوان یک انسان 27 ساله معمولی روی زمین، در ژاپن، به عنوان یک برده دستمزد بگیر شرکتی زندگی می کرد و ساعات طولانی و متوالی را به قیمت جان خود کار می کرد. این اخلاق کاری در نهایت منجر به مرگ او شد، زیرا او یک روز از هوش رفت و پس از آن در برابر یک فرشته ظاهر شد. پس از ترحم به آزوسا به خاطر زندگی کوتاهش، فرشته به او قول داد که مطمئن شود که زندگی بعدی آزوسا پتانسیل خوشبختی محض را برای او به ارمغان می آورد و به او اجازه می دهد هر آرزوی را که می خواهد برای زندگی بعدی اش به دست آورد. آزوسا که به عنوان یک جادوگر جاودانه در کوه ها در نزدیکی شهر حومه ای فلاتا احیا شده است، سیصد سال آینده را به یک زندگی آسان و صلح آمیز با شکار اسلایم و ساختن معجون اختصاص می دهد. حال باید به انتظار فصل دوم این انیمه بنشینیم.

آلیسیا دختر ارشد خانواده اشرافی ویلیامز است - خاندانی که در جادوی سیاه مهارت دارد. موهای سیاه و چشمان طلایی‌اش حضوری قدرتمند دارند، اما بی‌شک منحصربه‌فردترین ویژگی‌های او زبان تیز و ماهیت شرورش هستند. او از هر لحاظ یک شرور است، اما همچنین شخصیتی داستانی از یک بازی اوتومه! به عنوان یک طرفدار پروپاقرص آلیسیا، یک زن جوان بی‌نام آرزو می‌کند او باشد. خوشبختانه، یک راننده کامیون خواب‌آلود با یک رویداد عجیب، آرزوی او را برآورده می‌کند - او را می‌کشد و در نتیجه به عنوان آلیسیای هفت ساله درون بازی تناسخ پیدا می‌کند. با دانش کافی از نحوه پیشرفت بازی، "آلیسیا" مطمئن است که به عنوان بزرگترین شرور تاریخ ثبت خواهد شد، تا زمانی که سخت تلاش کند. با این حال، او به زودی متوجه می‌شود که فرار از سرنوشت آلیسیا آسان‌تر از آن چیزی نیست که به نظر می‌رسد.

با افزایش قدرت بخار و ماشین آلات، چه کسی می تواند فراتر از زمان فعلی پیش رود؟ در مه تاریخ و تاریکی پنهان شده، چه شر پنهانی در گوش ما زمزمه می کند؟ 
ژو مینگروئی با بیدار شدن و روبرو شدن با رشته‌ای از معماها، خود را در دنیایی به سبک ویکتوریاییِ جایگزین به عنوان کلین مورتی تناسخ یافته می‌یابد. جایی که دنیایی پر از ماشین‌آلات، توپ‌ها، کشتی‌های جنگی، کشتی‌های هوایی، ماشین‌های متفاوت، و همچنین معجون‌ها، پیشگویی، نفرین‌ها، کارت‌های تاروت، اشیاء مهر و موم شده می‌بیند.
نور همچنان می‌درخشد، اما راز هرگز دور نبوده است. کلین را دنبال کنید که درگیر با کلیساهای جهان می‌شود. در حالی که به لطف معجون‌های فراتر بودن، به آرامی قدرت‌های تازه پیدا شده را توسعه می‌دهد.

در حالی که گروه به تعقیب میرل و آرس هستند، میرل موفق می‌شود آن‌ها را به تله‌هایی که قبلا چیده بود، بکشاند. لیزیا به همراه دیگر خدمتکاران از دور این گروه را تماشا می کند. سربازان تازه‌ کار موفق ‌شدند تیم ریتسو را ببرند و باعث فرار شارلوت و رزال شوند؛ هرچند شارلوت به طور اتفاقی خودش را بی‌هوش می‌کند. میرل به تعقیب رزال می‌رود و ریتسو هم از نزدیک او را دنبال می‌کند. تیم میرل در نبرد تمرینی پیروز می‌شود. میر پیشنهاد می‌کند که او امپراتور بعدی شود، که این باعث نگرانی آرس می‌شود. گروه برای جشن گرفتن پیروزی او در نبرد، مهمانی ترتیب می‌دهند. روز بعد با رفتن لیزیا، آرس نامه‌ای از لرد کوران دریافت می‌کند و تمام زیردستانش تصمیم می‌گیرند با او همراه شوند.

یه شیرینی پز آینده دار قبل از اینکه بتونه آرزوی دیرینه اش که پختن بهترین شیرینی دنیا بوده از دنیا میره. ولی وقتی فرصتی دوباره بهش داده میشه، او در بدن پاستری میلی مورتلن نه ساله تناسخ پیدا میکنه. اون عزمش رو جزم کرده تا این دفعه موفق بشه. اما زندگی اون به شیرینی شیرینی هاش نیست و با سختی‌های ناآشنای زیادی در این دنیای جادویی رو به رو میشه. برای نزدیک‌تر شدن به رویاش، پاستری باید یاد بگیره مبارزه کنه و از اطلاعات شیرینی پزیش استفاده کنه و در این راه جا دو رو هم کشف کنه.

«ریمورو» به کشوری دیگر می‌رود تا اطلاعاتی درباره یک جنگ داخلی احتمالی جمع کند...