انیمه‌های ژانر ایسکای

از زمانی که «یونا» به صورت تمام‌وقت بازی VRMMO را انجام می‌داد تا حدی که به دنیای درونِ ‌بازی نقل مکان کرد، اکنون «کریمونیا» را خانه خود می‌داند، شهری که در اولین قدمِ ورود به این دنیا واردش شده بود. در حالی که او شهرت خود را به عنوان یک ماجراجوی مشهور حفظ می‌کند، اما همچنان به مدیریت کسب و کار خود ادامه می‌دهد. اما مهم‌تر از همه، «یونا» وقت خود را با افرادی می‌گذراند که عاشقشان شده است. اما این دنیا چیزهای بیشتری برای ارائه به ماجراجوی بی‌دغدغه‌ی ما دارد و به «یونا» بستگی دارد که این شگفتی‌ها را کشف کند و شاید در مواجهه با مشکلات مختلف به افراد نیازمند کمک کند...

تاکومی ایروما که حتی یک قهرمان هم نیست، به طور اتفاقی با گروهی از قهرمانان که برای احضار به دنیای دیگری انتخاب شده‌اند، قاطی می‌شود. الهه ای به عنوان جبران اشتباه، به او حق انتخاب هر مهارتی را که آرزویش را دارد، می‌دهد! او با امید به زندگی‌ای آرام و بدون هیچ جنگی یا رفتن به میدان نبرد، مهارتی به ظاهر خسته‌کننده به نام «کیمیاگری» را انتخاب می‌کند. با این حال، به نظر می‌رسد «کیمیاگری» قدرتمندترین مهارتی است که به او امکان می‌دهد هر چیزی را از یک شمشیر مقدس تا کشتی‌های پرنده بسازد! این مهارت تقلبی که او به طور غیرمنتظره به دست آورد، او را به یک تاجر ثروتمند تبدیل می‌کند و او را در نبردها شکست‌ناپذیر می‌سازد! داستان ماجراجویی دلنشینی درباره قدرتمندترین کیمیاگر دنیای دیگر!

آکیتسو میدوری (27 ساله)، بعد از مرگ ناشی از کار بیش از حد، در دنیای دیگری پا به عرصه می‌گذارد؟! بعد از مرگم، خداوند قابلیت ویژه‌ای را به من بخشید و من در دنیای دیگری باززاده شدم. این قابلیت ویژه «عشق و علاقه موجودات غیرانسانی» مبارک! یعنی احتمالاً انسان‌ها دوستم ندارند اما تمام حیوانات خرگوشی، پشمالو و مهربان به من علاقه‌مند خواهند شد؟ وای خدایا! می‌توانم یک پلنگ سفید و اژدها را می‌مالم تا دلم بخواهد! بعد از باززایی به عنوان نما، دختر کوچکترین خانواده اشرافی برتر، همه تلاشم را می‌کنم که بشریت را حفظ کنم (?) در حالی که از نرمی و لطافت این دنیا لذت می‌برم.

با وجود دفع موفقیت‌آمیز حمله‌ی پایان به ورلینا، جنگ هنوز تمام نشده است. با تجدید قوای ارتش‌های هیولاها، پادشاه سیاه کنترل خود را بر قلمروهای تسخیر شده قبلی افزایش می‌دهد. در سراسر اورته درگیری‌های جدیدی در حال وقوع است، زیرا نیروهای باقیمانده‌ی این سرزمین برای حفظ کنترل بر نژادهای نیمه‌انسانی تحت ستم برای مدت طولانی تلاش می‌کنند.
در حالی که «پایان» هر روز قدرتمندتر می‌شود، تویوهیسا شیمزو پس از جراحات سنگینی که در نبرد ورلینا متحمل شد، همچنان بیهوش است. با رویارویی با دشمنان در همه طرف، سرنوشت بشریت همچنان روی لبه‌ی تیغ قرار دارد.

سازمان امنیت چالدیا پس از نبرد در تمامی هفت بخش، سرانجام به نقطه‌ی نهایی نظم بزرگ رسیده است: تکینگی نهایی، معبد بزرگ زمان: سولومون. اکنون زمان شکست دادن ریشه شر سولومون، پادشاه Moges است. زمان بازپس‌گیری آینده است.
با نزدیک شدن عملیات نهایی، رومانی آرچامان انتخاب‌هایی را که به زودی باید انجام دهد، در نظر می‌گیرد، مش کریلایت به محدودیت‌های زندگی فکر می کند و فوجیمارو برای دریافت یک کد عرفانی جدید آماده می‌شود. تمام برخوردهای آنها در نهایت به این لحظه منجر شده است، زیرا فوجیمارو و مش سرانجام عملیات نهایی خود را آغاز می‌کنند...

اوچیمورا دنوسکه یک حقوق‌بگیر معمولی از ژاپن است که روزی توسط پادشاه ‏شیطان دنیایی دیگر احضار می‌شود تا به عنوان یکی از ژنرال‌هایش در گروه چهار بزرگ کار کند. در گذشته، اوچیمورا یک کارمند اداری معمولی بود که تمام تلاش خود را برای یافتن شغل در یک شرکت انجام می داد و سخت کار می کرد، اما دائماً توسط مافوق خود نادیده گرفته می شد. مدیران او حتی تصمیم گرفتند او را به خارج از کشور به شعبه ای دورافتاده از شرکت منتقل کنند، جایی که او پرسنل کامل، تجهیزات کافی برای انجام وظایف یا حتی صحبت به زبان محلی نداشته باشد. با وجود همه اینها، اوچیمورا به فلسفه کار سخت خود پایبند بود و به زودی این شعبه شروع به افزایش بهره وری کرد و حتی کارگران بیشتری را به دست آورد که او مهارت های شغلی را به آنها آموزش داد. با وجود همه اینها، رئیس های اوچیمورا تصمیم گرفتند او را به شعبه ناجور دیگری منتقل کنند. اما زمانی که فکر می کرد تسلیم خواهد شد، توسط پادشاه اهریمنی به دنیای دیگری فراخوانده شد.

الهه ای ناگهان در مقابل کایانو تاکومی زانو می زند. ظاهراً او به اشتباه کشته شده بود و دیگر نمی‌توانست دوباره متولد شود. با این حال به گفته الهه او می‌تواند در دنیای دیگری زندگی کند، اما دوباره اشتباهی رخ می دهد و او را به جنگلی خطرناک می فرستد...