انیمه‌های ژانر فرهنگ اوتاکو

موریتاکا ماشیرو و آکیتو تاکاگی، زوج مانگاکار که با نام مستعار موتو آشیروگی نیز شناخته می‌شوند، در سومین تلاش خود، به رویای اقتباس انیمه‌ ای اثرشان نزدیک‌تر می‌شوند. حالا چالش واقعی تازه شروع شده است: اگر آنها نتوانند ظرف مدت شش ماه با هنرمند ایجی نیزوما در جدول رده‌بندی رقابت کنند، تلاش شان بیهوده خواهد شد. علاوه بر این، رقیب های زیادی در تعقیب آنها هستند و اعلام جنگ می‌کنند. آنها حتی وقت کافی برای فکر کردن به انیمه ندارند! در این فصل موتو آشیروگی باید راهی برای ماندن در قله بلندمرتبه جدول رده‌بندی شونن جک پیدا کند. این زوج با مشکلات و دستیاران جدید، همچنان برای رسیدن به رویای خود تلاش می‌کنند.

اومارو دوما دانش‌آموزی نمونه است که دارای یک وجه پنهان است: هر روز که به خانه می‌رسد، کاپشن همستر خود را می‌پوشد و به یک اوتاکو تنبل علاقه مند به غذاهای ناسالم تبدیل می‌شود. با ادامه این رفتارهای روزانه اومارو، دوستی بین او و همکلاسی‌هایش نانا ابینا، کریه موتوبا و سیلفینفورد تاچیبانا عمیق‌تر می‌شود و رویدادهای جالب‌تری شروع به شکل‌گیری می‌کنند.
البته این رویدادها سوالات زیادی را ایجاد می‌کند. نانا از برادر اومارو تایهی، چه خواسته است؟ دختر مرموز با گیره موی الماسی کیست؟ و مهم‌تر از همه: چرا این دختر اومارو را می‌شناسد؟

بعد دست و پنجه نرم کردن با حسادت همکارانش به دلیل کار کردن تحت نام پدرش، ویراستار ادبی مغرور، ریتسو اونودرا مصمم است که برای خود در این دنیا نامی بسازد. برای به انجام رساندن این امر، از کمپانی انتشاراتی پدرش خارج شده و به انتشارات ماروکاوا منتقل میشود. ولی به جای قرار گرفتن در بخش ادبی، خود را در نقش ویراستار تازه کار بخش ویراستاری زمردی مانگا پیدا میکند، تیمی که تحت برنامه‌ های بسیار فشرده کار میکنند تا بتوانند تا زمان حدی، کارشان را برسانند. آنجا، ریتسو با مدیر ویراستاری بدنام به نام ماسامونه تاکانو آشنا میشود، مردی مصمم که نتیجه میخواهد.

تارو کاباکورا، دانش‌آموز سال سومی دبیرستان و کاپیتان تیم والیبال پسران، همیشه توسط همکلاسی سال پائینی خود هاناکو کویاناگی، که سرپرست تیم دختران است، مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد. کویاناگی اصرار دارد که از آنجایی که دختران مسابقه ای در پیش رو دارند، کاباکورا باید زمین‌های والیبال را برای تمرین آن‌ها خالی کند. کاباکورا با این درخواست موافقت نمی کند و به خیال خودش هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. اما کویاناگی عکسی را به عنوان مدرک برای افشای سرگرمی او بیرون می‌کشد.
با وجود خطر لو رفتن کل علایق اوتاکویش به کل تیم، کاباکورا تسلیم می‌شود و زمین‌های والیبال را به کویاناگی واگذار می‌کند و همچنین به او کمی تمرین خصوصی می‌دهد. با نزدیک‌تر شدن این دو، اتفاقات جالبی در ادامه پیش می آید...