انیمه‌های سینمایی

«کویومی هیداکای» پسری هفت ساله است که پدر و مادرش از هم طلاق گرفته‌اند و درحال حاضر با پدرش زندگی می‌کند. پدر «کویومی» به عنوان یک محقق در «موسسه علوم مجازی ژاپن»، درگیر بررسی پدیده جهان‌های موازی است و «کویومی» از طریق شغل پدرش با «شیوری ساتو»، دختر یکی دیگر از محققین مطلقه آشنا می‌شود. این دو با یکدیگر دوست شده و بیشتر دوران کودکی خود را با هم سپری می‌کنند. همان‌طور که «کویومی» و «شیوری» در طول سال‌ها به یکدیگر نزدیک‌تر می‌شوند، قصد دارند در آینده با هم ازدواج کنند. با این حال زمانی که والدینشان تصمیم به ازدواج با یکدیگر می‌گیرند نقشه‌شان به شکلی مضحک، آن هم پیش از اجرا شکست می‌خورد. حالا که این دو دوست به خواهر و برادر ناتنی تبدیل شده‌اند، از پذیرش واقعیت جدید خودداری می‌کنند و سعی می‌کنند با سفر به یک دنیای موازی به آرزوی خود جامه عمل بپوشانند، اما همه‌چیز آن‌طور که انتظار داشته‌اند پیش نمی‌رود... 

شینیا کوگامی همچنان در اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (SEAUn) و به دور از چشم سیستم سیبل ژاپن پرسه می ‌زند. او در حین سفر از طریق پادشاهی اتحادیه تبت و هیمالیا، با گیرمو گارسیا فرمانده‌ی یک گروه شبه‌ نظامی که تلاش می‌کند گروه‌های محلی را متحد کرده و صلح را به این کشور جنگ‌زده بازگرداند؛ روبرو می‌شود. 
شینیا که از پیوستن به گروه مزدوران دیگر محتاط است، از پیوستن به آرمان گارسیا جلوگیری می کند. اما می‌پذیرد که با یکی از افراد گارسیا به پایتخت نزدیک تبت برده شود.
با این حال، برنامه شخصیت اصلی برای دور ماندن از درگیری خیلی زود نقش بر آب می‌‌شود؛ یعنی زمانی که اتوبوسی حامل پناهندگان توسط شورشیان مسلح مورد کمین قرار می‌گیرد. در میان آنها دختری به نام تِنزینگ وانگچوک، با نژاد دورگه ژاپنی تبتی حضور دارد.
وانگچوک با دیدن مهارت‌های مبارزه شینیا که به تنهایی مهاجمان را از پا در می‌آورد؛ از او درخواست می‌کند تا به او مبارزه کردن را بیاموزد تا بتواند از سردسته‌ی شورشی‌ ای که خانواده‌اش را به قتل رسانده، انتقام بگیرد. شینیا که به خوبی می‌داند پس از گرفتن جان یک انسان، راه بازگشتی به گذشته وجود ندارد، در ابتدا از پذیرش درخواست او اکراه دارد. اما با رویارویی با عطش انتقام دختری که شبیه به تاریکی درون قلب خودش است، آیا او را آموزش خواهد داد؟

در دنیای گانتز، مرگ پایان کار نیست! فرد می تواند دوباره زنده شود؛ اما تنها از طریق برنده شدن در بازی‌ای که توسط توپ سیاهی به نام گانتز طراحی شده. ماسارو کاتوی دانش‌آموز شجاع و مهربان در راه بازگشت به خانه برای جشن تولد برادر کوچکترش کشته می‌شود. او در اتاقی کوچک با منظره‌ای از شهر توکیو بیدار می‌شود و تنها نیست.
متوجه می‌شود که به جای دنیای پس از مرگ، به اتاقی برای آماده شدن برای یک بازی مرگبار با جانشان به عنوان شرط، وارد شده است. پیش از آنکه ماسارو بتواند شرایط را درک کند، تفنگی به او داده می‌شود و به مرکز شهر اوزاکا منتقل می‌شود تا یک کار ساده را انجام دهد: هر بیگانه‌ای را که می‌بیند، از بین ببرد. ماسارو باید در کنار یوشیکازو سوزوکی مسن، شیمو هیرا، آیدل خیره ‌کننده و جویچیرو نیشی، فرد سرد اما باتجربه بر ترس‌هایش غلبه کند تا در بازی زنده بماند و به خانه نزد برادر منتظرش برگردد.

در نهایت رقابت‌های بین دبیرستانی برای تیم والیبال دبیرستان کاراسونو فرا رسیده است. حریف آن‌ها در این مسابقات دبیرستان دیت تکن است. دیت تیکن تیمی است که سال قبل کاراسونو را درهم شکست. شکست، اضطراب و ترس را برای سال‌های دوم و سوم تیم به همراه آورده. آیا کاراسونو با داشتن تیم دو نفره قوی سال اولی شو‌یو هیناتا و توبیو کاگهیاما در کنار خود قادر خواهد بود بر گذشته خود غلبه کند و از دیوار آهنین عبور کند؟
در دور بعدی، دبیرستان نخبه آئوبا جوسای به رهبری کاپیتان حیله‌گر تورو اویکاوا منتظر کاراسونو است. اویکاوا که از همان مدرسه راهنمایی کاگهیاما آمده است، یک ست کننده با استعداد و غیرقابل پیش بینی با کینه نسبت به هم تیمی سابق خود است. این یک نبرد بین ست کننده های نابغه برای تصمیم گیری در مورد اینکه چه کسی در مسابقات دبیرستانی ادامه خواهد داد است.