انیمه‌های ژانر عاشقانه

شاهزاده اسکار در جستجوی پایان دادن به نفرینی که باعث خنثی شدن اصل و نسب او می شود، وارد تلاشی می شود که او را به سمت یک ساحره ی قدرتمند و زیبا به نام تیناشا می کشاند و او خواستار یک معامله منحصر به فرد است: ازدواج. اگرچه ساحره این پیشنهاد هیجان زده نشده، اما موافقت می کند که یک سال در قلعه او بماند در حالی که در مورد طلسم او تحقیق می کند. اما در زیر زیبایی این ساحره یک عمر راز تاریک نهفته است که به زودی آشکار می شود.

قسمت سیزدهم از این انیمه ...

در یک روز گرم تابستانی در شهر کیوتو، مرد جوانی به درون آپارتمانش می‌رود و از شدت گرمای هوای تابستان، رویای روشن‌کردن کولر و خنک‌شدن را در سر می‌پروراند، اما قبل از اینکه بتواند رویای خود را به واقعیت تبدیل کند، دوستش «اوزو» فاجعه‌ای را رقم می‌زند که نوشابه را به روی کنترل کولر ریخته و آن را کاملاً از کار می‌اندازد. حالا که کولر گازی به لطف کنترلِ از کارافتاده کاملاً ناقص و غیرقابل‌استفاده شده، این مرد و دوستانش از گرمای وحشتناک تابستان رنج می‌برند. با این حال درست زمانی که به نظر می‌رسد همه امیدها از دست رفته است، این گروه جنون‌زده یک ماشین زمان واقعی را در اتاق ذخیره خود پیدا می‌کنند و بدون آگاهی از عواقب وحشتناک انجام این کار، تصمیم می‌گیرند به گذشته سفر کنند و کاری کنند که نوشابه روی کنترل کولر گازی نریزد و در نتیجه بتوانند از کولر استفاده کنند! چیزی که در مقصد این سفر در انتظار آن‌هاست، ماجراجویی خیره‌کننده‌ای‌ست که هیچ‌کدام برایش آماده نیستند...

میتو یک مرد زیبا است. اینقدر زیبا که تمام زن های رستورانی که در آن کار میکند روزانه برای او صف میکشند. وقتی که صاحب رستوران از او خسته میشود، میتو را اخراج میکند و او را بی کار میکند و میتو دیگر جایی را ندارد که خانۀ خود حساب کند. میتو در ادامه به یک کافه میرود و با یک شیشۀ شکسته دستش را میبرد. یک مرد به اسم روکا سائوتومه میتو را میبرد که به زخمش رسیدگی کند، ولی به جایش خون میتو را لیس میزند.