انیمه‌های ژانر مدرسه ای

آکادمی جادوی سلطنتی ارتیگیا. آلتو که در آستانه رد شدن در کلاس جادوی احضار و در نتیجه تکرار این سال تحصیلی هست، به یه کتاب وردهای جادویی برخورد می کنه و یه دایره جادویی می کشه و در نتیجه شیطان ورمیل رو که مهر و موم شده بوده رو آزاد کرده و روح خدمتکار آلتو میشه. ورمیل از زمان های قدیم به شیطان معروف بوده و دارای قدرت بسیار زیادیست که می تونه خرابی بسیار ایجاد کنه. ورمیل اما چون به یه روح خدمتکار تبدیل شده، هر روز به انرژی جادویی نیاز داره و اونو از آلتو از طریق بوسه های شهوانیش به دست میاره. لیلیا دوست کودکی آلتو، به رابطه این دو حسودی می کنه و همچنین بقیه دانش آموزان هم با آمدن این روح خدمتکار جدید غافلگیر شده اند. راه سلطنتی فانتزی یه جادوگر در آستانه رد شدن و یه خواهر شیطان ناسالم شروع می شه!

داستان با تلاش ایزومی هایاتو برای رییس شورای دانش آموزی شدن شروع می شه. ولی وقتی یه دختر زیبا وعده ی آزادسازی عشقُ می ده در نهایت به اون دختر می بازه و معاون رییس شورا می شه. در جلسه ی شورای دانش آموزی بین این دو نفر رییس تازه انتخاب شده به ایزومی اعلام می کنه که قراره زنش بشه اونم به خاطر قراردادی که والدینشون وقتی مست بودن و این دو تا سه سالشون بود بستن.

رابطه بین هایاسه ناگاتورو و نائوتو هاچیوجی روز به روز نزدیک‌تر می‌شود؛ به طوری که دختر جوان بیش از پیش وقت خود را در اتاق هنرستان با سنپای خود سپری می‌کند. اگرچه نائوتو همواره در اضطراب به سر می‌برد، اما به نظر می‌رسد حضور ناگاتورو دیگر او را آزار نمی‌دهد. نائوتو بارها و بارها خوی سرد و پنهانی خود را آشکار کرده است.
با این حال، به نظر می‌رسد فاصله میان آن‌ها همچنان پابرجا است. واضح است که همه افراد پیرامون آن‌ها از وجود احساسات متقابل در میان این دو آگاه هستند. برای ناگاتورو، هیچ چیز لذت بخش تر از بازیگوشی با نائوتو نیست. اما با توجه به اینکه دختر جوان هیچ نشانه‌ای از پایان دادن به شوخی‌های خود با سنپای نشان نمی‌دهد، به نظر می‌رسد زمان زیادی تا آگاهی آن‌ها از احساسات واقعی خود باقی نمانده است.

هارونا یو به تازگی به شهر کوچکی رفته و به شدت معتاد تویتر (یه جامعه مجازی) است. وقتی که برای خرید شام بیرون میره با دختری اسرار آمیز روبرو میشه، آکیتسوکی فووکا، که گوشی موبایل هارونا یو رو به خاطر اینکه احساس می کنه اون از لباس زیرش عکس میگیره میشکنه. زندگی هارونا یو الان چه تغییری می کند؟

«هیدا کیزونا» دارای توانایی HHG است، یعنی قلبی ماشینی دارد که از آن با عنوان «قلب هیبریدی» یاد می‌کنند. با این حال این ویژگی آنچنان برجسته نیست که او را برای «مدرسه دفاع استراتژیک» مهم کند. در نتیجه، خواهر بزرگ‌تر هیدا مدرسه دفاع استراتژیک فرا خوانده می‌شود، جایی که بسیاری از دانش‌آموزان (که بسیاری از آن‌ها دخترانی با سینه‌های درشت هستند) از توانایی‌های HHG خود برای مبارزه با مهاجمان از دنیایی دیگر استفاده می‌کنند، آن هم در حالی که لباس‌های خلبانی چسبان به تن دارند. توانایی جنگیدن «هیدا» به درد این مدرسه نمی‌خورد، اما خواهرش نقشه دیگری دارد: ظاهراً برقرار کردن رابطه‌ی مبتنی بر عواطف شهوانی با «هیدا کیزونا»، این قابلیت را به دخترها می‌دهد که انرژی خود را دوباره شارژ کنند! خب، به نظر می رسد زندگی جدید دبیرستانی «هیدا» پر از موقعیت‌های خجالت‌آور خواهد بود!

يوگو هاچيکن روياي يه زندگي جدا از خانوادشو تو سر ميپرورونه, بنابراين تصميم ميگيره تو يه مدرسه مزرعه داري ثبت نام کنه. فکر ميکنه با استعدادي که تو درس خوندن داره نبايد مشکلي با اين کار داشته باشه. خيلي سريع ميفهمه که اشتباه ميکرده. به عنوان يه پسر آزاد شهري, مجبور ميشه به دنبال حقايق ناخوشايند درباره زندگي کشاورزان بره. از داستان هاچيکن لذت ببريد, همونطور که اون سعي ميکنه به پاي دوستان جديدش برسه که ديگه به زندگي کشاورزي عادت کردن. بدون داشتن هدف يا درک روشني از زندگي کشاورزي, هاچيکن چطور ميتونه از اين حقيقت بيرحم جون سالم بدر ببره؟